کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتفوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بتفوز
/batfuz/
معنی
= پوز: ◻︎ نهادهاند زن و بچهٴ من از سرما / بهسان سگبچه بتفوز بر در سوارخ (سوزنی: مجمعالفرس: بتفوز).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بتفوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بتپوز، برپوز، برفوز، پتفوز، بتفور، بنفوز، بتغور› [قدیمی] batfuz = پوز: ◻︎ نهادهاند زن و بچهٴ من از سرما / بهسان سگبچه بتفوز بر در سوارخ (سوزنی: مجمعالفرس: بتفوز).
-
بتفوز
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) 1 - گرداگرد دهان انسان و حیوان . 2 - پوز، پوزه .
-
بتفوز
لغتنامه دهخدا
بتفوز. [ ب َ ] (اِ) بتفور. بتپوز. گرداگرد دهان . (ناظم الاطباء). پوز. (شرفنامه ٔ منیری ). پیش آمدگی و برجستگی . فک اعلی و اسفل و بالتبع بینی و دهان چارپایان چون گوسفند و اسب و آهو. چهارپایان را بیرون دهن باشد. گرداگرد دهن . (آنندراج ). پتفوز. بتپوز. ...
-
جستوجو در متن
-
برفوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] barfuz = بتفوز
-
بنفوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bonfuz = بتفوز
-
پتفوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] patfuz = بتفوز
-
پتفوز
فرهنگ فارسی معین
(پَ) ( اِ.) نک بتفوز.
-
بتغور
لغتنامه دهخدا
بتغور. [ ب َ ] (اِ) بتفوز. (ناظم الاطباء) (برهان قاطع). ظاهراً خود کلمه ٔ بتفوز به اشتباه چنین خوانده شده است .
-
پوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pōčak] ‹پوزه، پوژ› puz گرداگرد دهان جانوران چهارپا؛ بتفوز؛ بتپوز.
-
بتپور
لغتنامه دهخدا
بتپور. [ ب َ ] (اِ) پوزه . شند. منقار مرغان . (از آثار و احوال رودکی ج 3 ص 119). بتفوز. و رجوع به بتفوز شود.
-
بدپوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پتفوز› badpuz ۱. = بتفوز۲. (صفت) کسی که لب و دهان زشت دارد؛ بددهان.
-
برپوز
لغتنامه دهخدا
برپوز. [ ب َ ] (اِ) پیرامون دهان چرندگان و منقار پرندگان . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برپوس . (انجمن آرا) (برهان ) (آنندراج ). کلمه مصحف بدپوز، بتفوز است . رجوع به برپوس و بدفوز و بتفوز شود.
-
زپر
لغتنامه دهخدا
زپر. [ زَ پ َ ] (اِ) اصل کلمه ٔ زَفَر در پهلوی . دهان . پوز. بتفوز. (یادداشت مؤلف ).
-
بتغوز
لغتنامه دهخدا
بتغوز. [ ب َ ] (اِ) بتفوز. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). و ظاهراً به تصحیف چنین خوانده شده است .