کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بته گز
لغتنامه دهخدا
بته گز. [ ب ُت ْ ت ِ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان احمدآباد فریمان مشهد در 18 هزارگزی شمال باختری فریمان . سکنه ٔ آن 215 تن ، آب از قنات . محصول آن غلات ، شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
بته گز
لغتنامه دهخدا
بته گز. [ ب ُت ْ ت ِ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین ولایت فریمان مشهد. در 105 هزارگزی خاوری فریمان . سکنه ٔ آن 86 تن ،آب از قنات . محصول آن غلات و چغندر و شغل اهالی زراعت و مالداری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
بته مردگی
لغتنامه دهخدا
بته مردگی . [ ب ُ ت َ / ت ِ م ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت بوته ای که ریشه اش خشک شده باشد. آن گیاه که بر اثر خشک شدن ریشه و نرسیدن آب پژمرده شده باشد. حالت بته مرده . (یادداشت مؤلف ).
-
بته مرده
لغتنامه دهخدا
بته مرده . [ ب ُ ت َ / ت ِ م ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) میوه که بته ٔ آن پژمرده شده باشد. حاصلی که اصل و ریشه ٔ آن خشکیده و برگ و شاخه اش پژمرده گردد. میوه هایی چون هندوانه و خربزه و خیار و کدو که پیش از چیدن به بته ٔ آن آفتی رسیده یا بی آب مانده و ازین ر...
-
بته شاهدانه
دیکشنری فارسی به عربی
ماريوانا
-
بُتَّه جارُو
لهجه و گویش بختیاری
botta jâru بوته سفید و بىخارى که از آن جاروب درست کنند.
-
بته داشتن
لهجه و گویش تهرانی
عرضه داشتن
-
بته مرده
لهجه و گویش تهرانی
صیفی که در اثر خشک شدن بوته نارس مرده،بی فایده،آدم شیرسوز،ذلیل بدبخت
-
بته مرگی
لهجه و گویش تهرانی
از بین رفتن صیفی در اثر خشک شدن بوته
-
بته نروک
لهجه و گویش تهرانی
گیاه بی میوه
-
بی بُته
لهجه و گویش تهرانی
بدون جربزه ،بیعرضه
-
بی بُته
لهجه و گویش تهرانی
بی عُرضه،بی اصل
-
گل بُتَه
لهجه و گویش تهرانی
بوته گل، گلبن
-
گل و بته
لغتنامه دهخدا
گل و بته . [ گ ُ ل ُ ب ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، نقش و نگار گلین در جامه و غیره .نقش رنگارنگ از گل در جامه ، پارچه ، گچ بری و غیره .
-
بته مرده بالا
لغتنامه دهخدا
بته مرده بالا. [ ب ُت ْ ت ِ م ُ دَ / دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین ولایت فریمان مشهد. در 104 هزارگزی شمال خاوری فریمان . سکنه ٔ آن 30 تن ، آب از قنات . محصول آن غلات و چغندر. شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).