کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتازگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بتازگی
لغتنامه دهخدا
بتازگی . [ ب ِزِ ] (ق مرکب ) در حال . از سر نو. (آنندراج ). جدیداً. بطور جدید. بطور تازه . مستحدثاً. (ناظم الاطباء).
-
بتازگی
دیکشنری فارسی به عربی
حديثا , موخرا
-
جستوجو در متن
-
حديثا
دیکشنری عربی به فارسی
بتازگي , اخيرا
-
موخرا
دیکشنری عربی به فارسی
اخيرا , بتازگي
-
newly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به تازگی، اخیرا، بتازگی
-
جدیداً
واژگان مترادف و متضاد
اخیراً، بتازگی، تازگی، مجدداً ≠ دور، گذشته
-
جدیداً
لغتنامه دهخدا
جدیداً. [ ج َ دَن ْ ] (ع ق ) بتازگی . بنوی . (یادداشت مؤلف ).
-
اخیراً
لغتنامه دهخدا
اخیراً. [ اَ رَن ْ ] (ع ق ) سپس . پس از همه . در آخر. در زمان بازپسین . بتازگی . در این نزدیکیها.
-
تازه زا
لغتنامه دهخدا
تازه زا. [ زَ / زِ ] (ن مف مرکب ) تازه زاد. آنکه بتازگی زائیده باشد خواه زن بود و یا حیوان . (ناظم الاطباء).
-
تازه وارد
لغتنامه دهخدا
تازه وارد.[ زَ / زِ رِ ] (ص مرکب ) کسی که تازه ورود کرده باشد و بتازگی آمده باشد. (ناظم الاطباء). جدیدالورود.
-
مبتدع
لغتنامه دهخدا
مبتدع . [ م ُ ت َ دَ ] (ع ص ) تازه پیدا شده و بتازگی اختراع شده و اختراع نو و تازه . (ناظم الاطباء).
-
امانیه
لغتنامه دهخدا
امانیه . [ اَ نی ی َ / ی ِ ] (اِخ ) جایی است در راه تهران به شمیران در جاده ٔ پهلوی . بتازگی در آنجا ساختمانها و باغ احداث شده است .
-
جدیدالورود
لغتنامه دهخدا
جدیدالورود. [ ج َ دُل ْ وُ ] (ع ص مرکب ) در تداول فارسی ، نورسیده . تازه رسیده . تازه وارد. نوآمده . مسافری که تازه وارد شده یا هرکس که بجایی بتازگی وارد شده است .
-
خلدوش
لغتنامه دهخدا
خلدوش . [خ ُ وَ ] (ص مرکب ) مانند بهشت . بهشت گون : بنگه تیر ازو شود روضه صفت بتازگی خرگه ماه ازو شود خلدوش از منوری .خاقانی .