کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بتا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بتا
/betā/
معنی
دومین حرف الفبای یونانی که بهصورت β نوشته میشود، این حرف و اسم آن را در پارهای از علوم عنوان برخی از اشیا قرار دادهاند: ذرات بتا، اشعهٴ بتا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بتا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی] betā دومین حرف الفبای یونانی که بهصورت β نوشته میشود، این حرف و اسم آن را در پارهای از علوم عنوان برخی از اشیا قرار دادهاند: ذرات بتا، اشعهٴ بتا.
-
بتا
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) ‹بهل تا، بل تا› [قدیمی] betā بگذار؛ بهل: ◻︎ بتا هلاک شود دوست در محبت دوست / که زندگانی او در هلاک بودن اوست (سعدی۲: ۳۵۲).
-
بتا
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ یو. ] ( اِ.) 1 - نام حرف دوم یونانی . 2 - ذره ای با بار منفی شامل باریکه ای از الکترون ها که از اجسام رادیو اکتیو گسیل می شود. 3 - دومین ستارة هر صورت فلکی به لحاظ روشنایی .
-
بتا
لغتنامه دهخدا
بتا. [ ب َ تا / ب َت ْ تا ] (اِ) بتاب . نوعی از طعام که بتازی یهط و بتات گویند. (ناظم الاطباء). بَهَطَّه و آن طعامی است که از برنج و روغن سازند. (صحاح الفرس ). نوعی از طعام باشد که عربان بهط و بتات گویند و به این معنی با تشدید ثانی هم آمده است . (بره...
-
بتا
لغتنامه دهخدا
بتا. [ ب ِ ] (اِ) نام حرف «ب » در یونانی به این شکل B. حرف دوم از حروف یونانی و حرف اول آن آلفا است و آلفابتیک به حروف الفبائی گفته شود.
-
بتا
لغتنامه دهخدا
بتا. [ ب ِ ] (فعل امر) بگذار. (شرفنامه ٔ منیری ) (هفت قلزم ) (فرهنگ رشیدی ). بگذار. (اوبهی ) (از فرهنگ شعوری ) (غیاث اللغات ). مخفف شده و اصل آن «بهل تا بود» یعنی بگذار چیز را تا چنین و چنان شود. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). و آنرا «بل تا» نیز گوی...
-
واژههای مشابه
-
beta emission
گسیل بتا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] آزاد شدن ذرات بتای پرسرعت از هستۀ اتمی در فرایند پرتوزایی
-
beta emitter
گسیلندۀ بتا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هستهای که با گسیل الکترون واپاشیده میشود
-
Beta curve, pulse curve, B factor curve
منحنی بتا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] نوعی منحنی که در تفسیر دادههای قطبش القایی به کار میرود
-
beta diversity
تنوع بتا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] گوناگونی اندامگانهای موجود در یک منطقه که حاصل تغییر گونههای زیستگاه است
-
beta gyre
چرخاب بتا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] چرخاب چرخندی یا واچرخندی ناشی از فرارَفت تاوایی پتانسیلی زمینه توسط گردش چرخند حارهّای
-
beta ray
پرتوِ بتا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] جویباری از ذرات بتا
-
beta barrel, β barrel
بشکۀ بتا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] ساختاری عموماً تراغشایی و مبتنی بر صفحۀ بتا که در آن پیچش، صفحهای استوانهای ایجاد میکند
-
beta turn, β turn, beta bend, β bend
پیچ بتا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] قطعۀ کوتاهی از زنجیرۀ پلیپپتیدی که امکان تغییر جهت زنجیر را فراهم میکند متـ . پیچ تند tight turn