کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بای سنقر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بای تمر
لغتنامه دهخدا
بای تمر. [ ت َ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان ییلاق بخش قروه سنندج در 32 هزارگزی شمال باختر قروه . سکنه 265 تن ، آب از رودخانه ٔ آرزند. محصول آن غلات ، لبنیات و توتون است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
بای خاتون
لغتنامه دهخدا
بای خاتون . (اِخ ) از کنیزکان متوکل عباسی بود که فرزندی به نام عباس از او بدنیا آمد. (از تاریخ الخلفاء ص 186).
-
بای خاتون
لغتنامه دهخدا
بای خاتون . (اِخ ) از محدثان بود و در حدود 775 هَ . ق . بدنیا آمد. پس از اکمال تحصیلات از طرف ابوالعباس بن العز و ناصرالدین بن داودبن حمزه وجمعی دیگر اجازه ٔ حدیث یافت . در شام نزدیک دارالطعم مسکن داشت و سپس به قاهره رفت و در جمادی الثانیه ٔ سال 864 ...
-
بای خاتون
لغتنامه دهخدا
بای خاتون . (اِخ ) زرکلی می نویسد: وی دختر ابراهیم بن احمد،از مردم حلب و شافعی قادری بود. خطی نیکو داشت . زیباروی و نیکوکار و بافضل و از خاندان علم و ادب بود. منهاج نووی و قسمتی از احیاء علوم الدین را نزد پدر خواند، او در حلب درگذشت . (اعلام ج 1 ص 13...
-
بای خان
لغتنامه دهخدا
بای خان . (اِخ ) دهی از دهستان بیات بخش نوبران شهرستان ساوه . سکنه 115 تن ، محصول آن غلات ، بنشن . شغل اهالی زراعت و گله داری . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
بأی حال
لغتنامه دهخدا
بأی حال . [ ب ِ اَی ْ ی ِ لِن ْ ] (ع ق مرکب ) (از: ب حرف جر + ای + حال ). به هرحال . به هرصورت . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). درهرحال .
-
کلاته ابراهیم بای
لغتنامه دهخدا
کلاته ابراهیم بای . [ ک َ ت ِ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان صالح آباد بخش جنت آباد شهرستان مشهد. محلی جلگه و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ساید بای ساید
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ. ص .) یخچال و فریرزی (یخ زن ) که از پهلو به هم چسبیده باشد، یخچال - یخ زن همبر. (فره ).
-
علی بای اول
لغتنامه دهخدا
علی بای اول . [ ع َ ی ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی ترکی ،مکنّی به ابوالحسن . بای (امیر) تونس . وی در سال 1124 هَ . ق . در تونس متولد شد و به تحصیل فقه و حدیث روی آورد و در سال 1172 هَ . ق . پس از مرگ برادرش «محمدبای » با وی بیعت شد. و او با فرا...
-
علی بای دوم
لغتنامه دهخدا
علی بای دوم . [ ع َ ی ِ دُ وُ ] (اِخ ) ابن حسین بن محمودبن محمدرشید، مکنّی به ابوالحسن . بای (امیر) تونس . وی در سال 1233 هَ .ق . در تونس متولد شد و در سال 1299 هَ . ق . پس از درگذشت برادرش «بای محمدصادق » امیر تونس گردید. و نخستین کاری که انجام داد ...
-
واژههای همآوا
-
بایسنقر
لغتنامه دهخدا
بایسنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) از امرای بابری هندوستان مقتول در 1043 هَ . ق . (1633م ). و رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ج 2 ص 56 شود.
-
بایسنقر
لغتنامه دهخدا
بایسنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) پسر شاهرخ و نوه ٔ تیمور گورکانی (فوت 837 هَ . ق ./ 1433م .) او در سال 802 هَ. ق . بدنیا آمد و بقول دولتشاه «جمالی داشت با کمال ... و از سلاطین روزگار بعد از خسرو پرویز چون بایسنقر سلطان کسی به عشرت و تجمل معاش نکرد، شعر تر...
-
بایسنقر
لغتنامه دهخدا
بایسنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) غیاث الدین . فرزند سلطان محمودمیرزا حکمران بخارا که پس از فوت پدرش سلطان محمود (در ربیع الاخر سال 900 هَ . ق .) از بخارا به سمرقند آمد و بجای پدر بنشست و با سلطان محمودخان پسر یونس خان که داعیه ٔ تسخیر ماوراءالنهر را داشت ...
-
بایسنقر
لغتنامه دهخدا
بایسنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) نام عده ای از شاهزاده گان تیموری و غیرتیموری . و ظاهراً صحیح آن بای سنقور است که بایسنقر نیز نوشته شود.
-
بایسنقر
لغتنامه دهخدا
بایسنقر. [ س ُ ق ُ ] (اِخ ) نام یکی از فرزندان سلطان ابوسعید گورکانی که در اوائل شوال 869 هَ . ق . بدنیا آمد و سلطان بدین مناسبت جشنی عظیم بر پا داشت . و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 83 شود.