کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باگره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باگره
لغتنامه دهخدا
باگره . [ رَ / رِ ] (اِ) باغره . زحمتی که در اعضای آدمی به سبب زحمت دیگر بهم رسد. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گرهی که در اعضاء و بندگاه مردم بسبب دردمندی دیگر پیدا شود، مثلا از پای کسی دنبلی برآید و بواسطه ٔ درد آن ، در پیغوله ٔ ران گرهها بهم رسد. (از...
-
جستوجو در متن
-
باغر
لغتنامه دهخدا
باغر. [ غ ِ ] (اِ) آماس . ورم . (آنندراج ). || خنازیر. (آنندراج ). || گوشتی که زیر پوست گرد آید. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 161). و رجوع به باگره و باغره شود.
-
باغره
لغتنامه دهخدا
باغره . [ رَ / رِ ] (اِ) گرههایی که در گردن ازجراحت سر پدید آید. (ناظم الاطباء). گرهی که در اعضاء و بندگاه مردم بسبب دردمندی دیگر پیدا شود مثلا از پای کسی دنبلی برآید و بواسطه ٔ درد آن در بیغوله ٔ ران گرهها بهم رسد، یا سر ببالین بد نهاده باشد بدان سب...