کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باکي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باکي
معنی
اشکبار , گريان
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
باکي
دیکشنری عربی به فارسی
اشکبار , گريان
-
واژههای مشابه
-
باکی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] bāki گریهکننده.
-
باکی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) گریه کننده ؛ ج . بکاة .
-
باکی
لغتنامه دهخدا
باکی . (ع ص ) باک . نعت فاعلی از بکی و بُکاء. گرینده از اندوه چنانکه اشک جاری شود. ج ، بُکاة. (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). گریه کننده . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). گرینده . (مهذب الاسماء). آنکه بر کسی ستایش گویان گریه کند. (ناظم ...
-
buckyball, buckministerfullerene
توپ باکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نانوفنّاوری] ساختار نانویی توپیشکلی که دارای 60 اتم کربن شامل اتمهای کربن سهپایه است
-
بی باکی
لغتنامه دهخدا
بی باکی . (حامص مرکب ) شجاعت . دلاوری . تهور : پادشا گشت آرزو بر تو ز بی باکی توجان و دل بایدت داد این پادشا را باژ وساو. ناصرخسرو.هرچه بر تو آید از ظلمات و غم آن ز بی باکی و گستاخی است هم . مولوی .چو دانست کز خشم نتوان گریخت به بی باکی آن تیر ترکش ب...
-
بی باکی
دیکشنری فارسی به عربی
جراة
-
جستوجو در متن
-
بی باکانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) bibākāne از روی بیباکی.
-
buckie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باکی
-
بکاة
لغتنامه دهخدا
بکاة. [ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ باکی . (از اقرب الموارد). رجوع به باکی شود.
-
buckayros
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باکی هاوس
-
De Bakey
دیکشنری انگلیسی به فارسی
د باکی
-
متهورانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی. فارسی] mote(a)havverāne از روی تهور و بیباکی؛ بیباکانه؛ گستاخانه.