کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باکویه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باکویه
لغتنامه دهخدا
باکویه . [ ی َ ] (اِخ ) باکو. بادکوبه . (ناظم الاطباء). و رجوع به باکوشود.
-
باکویه
لغتنامه دهخدا
باکویه . [ ی َ ] (اِخ ) جد محمدبن عبداﷲبن احمد شیرازی صوفی است . ابوبکربن خلف و ابوالقاسم قشیری از او روایت کرده اند. (از تاج العروس ). شیخ باکویی به شیراز، گویند برادر پیرحسین بوده و مرید ابوعبداﷲ خفیف . (ازتاریخ گزیده چ نوائی ص 662).صاحب شدّالازار ...
-
جستوجو در متن
-
باکوبه
لغتنامه دهخدا
باکوبه . [ ب َ ] (اِخ ) باکو. باکویه شهری به قفقاز. رجوع به باکو شود.
-
اﷲ اکبر
لغتنامه دهخدا
اﷲ اکبر. [ اَل ْ لا هَُ اَ ب َ ] (اِخ ) نام جزیره ای در بحر خزر. حمداﷲ مستوفی آرد : و جزیره ٔ اﷲ اکبر که محاذی باکویه است اکنون معمور است و بندرآن دریا شده است . (نزهةالقلوب چ لیدن ج 3 ص 239).
-
باکوی
لغتنامه دهخدا
باکوی . [ ک ُ وی ] (اِخ ) (الَ ...) ابوعبداﷲ محمدبن باکویه ٔ شیرازی منسوب به جد خود. و از علمای صوفیه بود و ابوالقاسم قشیری از او روایت کرده است اوبعد از سال 420 هَ . ق . درگذشته است . (از انساب سمعانی ).ابن اثیر در لباب الانساب آرد: «من عقیده دارم ک...
-
باکوه
لغتنامه دهخدا
باکوه . (اِخ ) ظاهراً صورتی از باکو، یا باکویه است . مؤلف مجمل التواریخ آرد:و اندر آن (دریای طبرستان ) دو جزیره است برابر، یکی به طبرستان با آن نعمتهای فراوان که بوده و آب بگرفت ، و دیگر جزیره ٔ باکو است ، از آنجا نفت اسفید و سیاه آورند و زمینش هموا...
-
بابا کوهی
لغتنامه دهخدا
بابا کوهی . (اِخ ) شیخ باباکوهی ، بشیراز گویند برادر پیرحسین شروانات بود، مرید شیخ ابوعبداﷲ خفیف . (تاریخ گزیده چاپ عکسی لندن ص 785)..... و در آنجا (فارس ) مزارات متبرکه مثل ... بابا کوهی و شیخ روزبهان و شیخ سعدی و کرخی و شیخ حسن گیاه و حاجی رکن الدی...
-
باکو
لغتنامه دهخدا
باکو. (اِخ ) (شهر...) به واو مجهول شهری است قریب شیروان . (غیاث اللغات ). نام شهری است بشمال ایران . (آنندراج ). شهری است به عجم . (منتهی الارب ). باکوبه . باکویه . باکی . (در تلفظ ترکان ). نام بندری در ساحل غربی دریای خزر که 237000 تن جمعیت دارد. با...
-
حروفیان
لغتنامه دهخدا
حروفیان . [ ح ُ ] (اِخ ) حروفیه . دارندگان مذهبی که پایه ٔ آن برافکار خرافی علم الحروف نهاده شده است . تاریخ اعتقادبه خاصیت داشتن حروف در اسلام بسیار کهن است . ابن ندیم در الفهرست (ص 429) معزمین یعنی دعانویسان را دو گروه دانسته ، یکی را صاحب طریقه ٔ ...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) صفوی (اول ) (جلوس 907 هَ . ق . - وفات 930). شاه اسماعیل بن شیخ حیدربن شیخ جنیدبن شیخ ابراهیم بن خواجه علی بن شیخ صدرالدین موسی بن شیخ صفی الدین . معروف به شاه اسماعیل اول . مؤسس و نخستین پادشاه دولت صفویه . شیخ صفی الدین جد ا...