کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باکورة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باکورة
لغتنامه دهخدا
باکورة. [ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث باکور. اول از هر چیز. ج ، بواکیر، باکورات . (از اقرب الموارد). || نوباوه . (مهذب الاسماء). ج ،بُکر. (منتهی الارب ). اول که از میوه رسد. (اقرب الموارد). پیش رس . (ناظم الاطباء). نوبر. بکیره . (یادداشت مؤلف ): نخلة باک...
-
واژههای مشابه
-
باکوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: باکورَة] [قدیمی] bākure ۱. میوۀ نارس.۲. میوۀ نورسیده؛ نوبر.۳. اول چیزی.
-
باکوره
فرهنگ فارسی معین
(رِ یا رَ) [ ع . باکورة ] (ص .) 1 - اول هر چیز. 2 - میوة نورس ، نوبر، ج . باکورات . بواکیر.
-
جستوجو در متن
-
ناوباوه
لغتنامه دهخدا
ناوباوه . [ با وَ / وِ ] (اِ مرکب ) باکوره . نوباوه . نوآورده . میوه ٔ نو. (یادداشت مؤلف ). رجوع به نوباوه شود.
-
بکیره
لغتنامه دهخدا
بکیره . [ ب َرَ ] (ع اِ) نوباوه . نوبر. باکوره . || خرمابن زودرس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
بکر
لغتنامه دهخدا
بکر. [ ب ُ ] (ع اِ)ج ِ بَکور و باکور و باکورة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به مفردهای کلمه شود.
-
بواکیر
لغتنامه دهخدا
بواکیر. [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ باکورة، باکور. (اقرب الموارد) : از اجتناء بواکیر تفاصیل حکمت او فرومانند. (تاریخ بیهقی ص 1).
-
نوآورده
لغتنامه دهخدا
نوآورده . [ ن َ / نُو آ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بدیع. تازه . || باکوره . نوباوه . ناوباوه . (یادداشت مؤلف از زمخشری ). نورس . تازه رس : انگور نوآورده ترش طعم بودروزی دو سه صبر کن که شیرین گردد.سعدی .
-
عطرافشان
لغتنامه دهخدا
عطرافشان . [ ع ِ اَ ] (نف مرکب ) عطرپراکننده . || (حامص مرکب ) افشاندن عطر. بوی خوش پراکنی . عطرافشانی . عطر پراکندن . (از آنندراج ). عطر افشاندن : ز عطرافشان این باکوره ٔ غیب معنبر شد جهان را دامن و جیب .میرخسرو (از آنندراج ).
-
سلاف
لغتنامه دهخدا
سلاف . [ س ُ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شراب .(غیاث ). می . باده . (فرهنگ فارسی معین ) : عیش اسلاف در سلاف مدان گل سیراب در سراب مکاب . خاقانی . || آنچه چکد از انگور قبل از فشردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) : قم ب...
-
باکور
لغتنامه دهخدا
باکور. (ع ص ، اِ) شتابکار. معجل . (از تاج العروس ). || بارانی که قبل از موسم و موقع فرود آید. (از تاج العروس ). باران اول موسمی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باران اول . (ناظم الاطباء). || زود از هر چیز و مؤنث آن باکوره است . (منتهی الارب ). زودرس از...
-
شکیب ارسلان
لغتنامه دهخدا
شکیب ارسلان . [ ش َ اَ س َ ] (اِخ ) از مشاهیر نویسندگان و شاعران و ادبا و میهن خواهان و بزرگان و سیاستمداران قرن چهاردهم هجری و از طایفه ٔ «دروز» لبنانیان که از فرق غلاة شیعه است بود. وی در علوم ادبی و تاریخی و انساب عرب وزبان فرانسه تبحر کامل داشت و...
-
نوبر
لغتنامه دهخدا
نوبر. [ ن َ / نُو ب َ ](ص مرکب ، اِ مرکب ) نوبرآمده . (جهانگیری ) (از برهان قاطع). نورس . (انجمن آرا).هر گیاه و نبات پیش رس که نو برآمده باشد. (ناظم الاطباء). گیاه و درخت نورس که تازه دمیده و بالیده باشد. تازه سال . نودمیده . نوشکفته . نوبالیده : به ...