کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باژرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باژرنگ
/bāžrang/
معنی
۱. سینهبند کودکان؛ پیشبند.
۲. پستانبند زنان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
brassiere, brassière
-
جستوجوی دقیق
-
باژرنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بازرنگ، بازرند، باژرند› [قدیمی] bāžrang ۱. سینهبند کودکان؛ پیشبند.۲. پستانبند زنان.
-
باژرنگ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) ( اِ.) = بازرنگ : 1 - پستان بند زنان . 2 - سینه بند کودکان .
-
باژرنگ
لغتنامه دهخدا
باژرنگ . [ رَ ] (اِ) پستان بند زنان . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || سینه بند طفلان . (برهان قاطع). || کمربند کودکان . (ناظم الاطباء). و رجوع به بازرند و بازرنگ و باژرند شود.
-
جستوجو در متن
-
بازرنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāzrang = باژرنگ
-
باررنگ
لغتنامه دهخدا
باررنگ . [ بارْ، رَ ] (اِ) دست پیچ اطفالی که در گهواره می خوابانند. (ناظم الاطباء). سینه بند اطفال . بادنگ . باژرنگ . باردنگ . (دِمزن ). || بند قنداق . || طناب و بارپیچ و تنگ حیوانات باری . || کمربند. || نوار. (ناظم الاطباء).
-
باژرند
لغتنامه دهخدا
باژرند. [ رَ ] (اِ) سینه بند طفلان . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || پستان بند زنان . (برهان قاطع). || کمربند زنان . (ناظم الاطباء). و رجوع به بازرند و بازرنگ و باژرنگ شود.
-
بازرند
لغتنامه دهخدا
بازرند. [ رَ ] (اِ) سینه بند. (فرهنگ اوبهی ). سینه بند طفلان و آن را بازرنگ نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). باژرند. بازرنگ . باژرنگ . سینه بند باشد. شاعر گوید : در کام ما حلاوت شهد شهادت است درمهد بسته اند بر این شکل بازرند.(فرهنگ سروری نس...