کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باوه
لغتنامه دهخدا
باوه . [ وَ / وِ ] (اِ) رسیده . نو. (یادداشت مؤلف ).- نوباوه ؛ تازه . نورسیده . میوه که تازه به دست آمده باشد. نخستین از میوه ها که به بازار آید.
-
باوه
واژهنامه آزاد
باوه (با فتح واو و سکون ها) در زبان لری به معنای پدر است و در زبان کردی جنوبی (کرمانشاه و ایلام) معمولاً به پدربزرگ گفته می شود.
-
واژههای مشابه
-
باوه لی
لغتنامه دهخدا
باوه لی . [ وَ ] (اِخ ) از طوایف کرد. و رجوع به کرد و پیوستگی نژادی او ص 120 شود.
-
نو باوه
دیکشنری فارسی به عربی
طفل
-
جستوجو در متن
-
Young
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوان، نو باوه، تازه، نوین، برنا، بچگانه، نورسته
-
youngsters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جوانان، نوجوان، پسر بچه، جوانک، نو باوه، برگچه
-
sprigs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاخه ها، ترکه، شاخه کوچک، میخ کوچک بی سر، جوانک، نو باوه، گلدوزی کردن، بشکل شاخ و برگ در اوردن
-
sprig
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شاخه، ترکه، شاخه کوچک، میخ کوچک بی سر، جوانک، نو باوه، گلدوزی کردن، بشکل شاخ و برگ در اوردن
-
طفل
دیکشنری عربی به فارسی
بچه بداخلا ق و لوس , کف شير , بچه , کودک , طفل , فرزند , بزغاله , چرم بزغاله , کوچولو , دست انداختن , مسخره کردن , کودک تازه براه افتاده , کودک نو پا , اشغال , عدد , جمع , سرجمع , حاشيه نويسي , يادداشت مختصر , مبلغ , جمع بستن , بچه کوچک , نو باوه , ج...
-
گاورس
لغتنامه دهخدا
گاورس . [ وِ / وَ ] (اِ) معرب آن جاورس ، دانه ای شبیه به ارزن که بیشتر به کبوتران دهند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بطوری که از تقریر صاحب تحفة المؤمنین و غیره معلوم میشود غله ای است که به فارسی ارزن و به هندی چینا نامند و صاحب مصطفوی نوشته که آن را به...