کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باوقار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باوقار
/bāva(e)qār/
معنی
متین؛ بردبار؛ باطمٲنینه؛ موقر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بامهابت، باهیبت، جاافتاده، رزین، سنگین، متین، موقر، وزین ≠ جلف، سبک، بیوقار، ناموقر
دیکشنری
gracious, grave, reserved, sober
-
جستوجوی دقیق
-
باوقار
واژگان مترادف و متضاد
بامهابت، باهیبت، جاافتاده، رزین، سنگین، متین، موقر، وزین ≠ جلف، سبک، بیوقار، ناموقر
-
باوقار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bāva(e)qār متین؛ بردبار؛ باطمٲنینه؛ موقر.
-
باوقار
فرهنگ فارسی معین
(وِ) (ص مر.) متین ، وزین .
-
باوقار
لغتنامه دهخدا
باوقار. [ وَ ] (ص مرکب ) موقر. وقور. شکوهمند. سنگین . باوقر. باعزت . باتمکین . (آنندراج ). گران سنگ . مقابل سبکسر. برابر سبکسار.
-
باوقار
دیکشنری فارسی به عربی
رائع , وقور
-
جستوجو در متن
-
صاحب سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] sāhebsang باوقار.
-
وقور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vaqur باوقار؛ بردبار.
-
سَنگین و رَنگین
فرهنگ گنجواژه
متین و باوقار.
-
بامتانت
واژگان مترادف و متضاد
متین، موقر، باوقار
-
فراخ حوصله
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] farāxho[w]sele بردبار؛ باوقار؛ باحوصله.
-
رزانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رزانة] [قدیمی] razānat باوقار بودن؛ سنگین بودن؛ آهستگی و وقار.
-
ادیکا
واژهنامه آزاد
باوقار-باشکوه-شاهزاده خانم
-
برتا
واژهنامه آزاد
دختر زیبا و باوقار.
-
بسنگ
فرهنگ فارسی معین
(بِ سَ) (ص .) باوقار، باشکوه .