کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باوردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باوردی
لغتنامه دهخدا
باوردی . [ وَ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن عقیل باوردی از باورد خراسان و معتزلی بود. در اصفهان سکونت داشت و پس از سال 420 هَ . ق . درگذشت . (از معجم البلدان ).
-
باوردی
لغتنامه دهخدا
باوردی . [ وَ ] (ص نسبی ) نوعی از آش آرد. (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
باوردی
لغتنامه دهخدا
باوردی . [ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به باورد را گویند. (برهان قاطع). منسوب است به شهرکی در خراسان که به وجوه ثلاثه ٔ اباورد وباورد و ابیورد خوانده میشود. (از انساب سمعانی ).
-
باوردی
لغتنامه دهخدا
باوردی . [ وَ ] (اِخ ) میرحسین باوردی از شعرا و عرفاء بود و به ملازمت گیجیک میرزا به سفر کعبه رفت . ازوست : ای ز مهر عارضت گردون غلام یوسفی را کرده اند یعقوب نام .(از مجالس النفایس ص 97).
-
واژههای مشابه
-
آش باوردی
لغتنامه دهخدا
آش باوردی . [ ش ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی آش منسوب به ابیورد.
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابیوردی . رجوع به احمد باوردی شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) نجیب الدین ابیوردی . رجوع به احمد باوردی شود.
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ )ابن ابی عبیدة الثقفی . باوردی گوید: که وی با پدرش در «یوم الجسر» شهید شد. (از الاصابةفی تمییزالصحابة).
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) پاوردی (شاید: باوردی ). او راست : معرفة الصحابة. (کشف الظنون ).
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) باوردی نیشابوری . او در مائه ٔ چهارم میزیست . و صحبت شبلی و شیخ ابوبکر طمستانی را دریافت . رجوع بنامه ٔ دانشوران ج 2 ص 420 شود.
-
جبیر
لغتنامه دهخدا
جبیر. [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) ابن نوفل . ابن حبان گوید گویند او را با پیغمبر صحبتی بوده است و مطین و باوردی وابن مندة او را از اصحاب دانسته اند و روایتی از او نقل کرده اند. رجوع به الاصابة فی تمییزالصحابة شود.
-
ربیع جرمی
لغتنامه دهخدا
ربیع جرمی . [ رَ ع ِ ج َ ] (اِخ ) ابن حیان گفته وی صحبت حضرت رسول (ص ) را درک کرده است و طبرانی و باوردی از او حدیث روایت کنند. (از الاصابة ج 1 قسم 1).
-
رافع
لغتنامه دهخدا
رافع. [ ف ِ ] (اِخ ) ابن ابی رافع. غلام حضرت رسول که باوردی او را در عداد صحابه آورده ولی دلیلی یاد نکرده است . بلکه ذکر این مطلب را از روایت او که از علی بن ابیطالب نقل کرده گرفته است و بعید نیست که او پیغمبر را دیده باشد. (از الاصابة ج 2 قسم دوم ).