کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باوا
لغتنامه دهخدا
باوا. (اِخ ) دهی از دهستان گورگ سردشت بخش سردشت شهرستان مهاباد در 11هزاروپانصد گزی شمال خاوری سردشت و دارای 127 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
جستوجو در متن
-
یاوا
لغتنامه دهخدا
یاوا. (ص ، اِ) یاوه . این کلمه به همین صورت در شعر ذیل از ناصرخسرو آمده است : او را مجوی و علم طلب زیرابس کس که او فریفته ٔ یاوا شد. ناصرخسرو.و مرحوم دهخدا آن را «بآوا» تصحیح کرده اند.
-
خجسته ٔ کاشانی
لغتنامه دهخدا
خجسته ٔ کاشانی . [ خ ُ ج َ ت َ ی ِ ] (اِخ ) نام یکی از شعرای دوره ٔ قاجارهاست و اینکه شرح حال او بقلم رضاقلی خان هدایت : اسمش میرزامحمدخان فرزند ارجمند محمد حسینخان ملک الشعرای متخلص به عندلیب و و نبیره ٔ مرحوم فتحعلی خان ملک الشعراء متخلص بصبا و برا...