کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بانکدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بانکدار
لغتنامه دهخدا
بانکدار. (نف مرکب ) کسی که بانک دارد و موجد و مؤسس و خداوند آن است و بکارهای بانکی می پردازد. (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ). بانکیه .
-
واژههای مشابه
-
بانکدار، بانکدار
واژگان مترادف و متضاد
صاحب بانک، سهامدار
-
جستوجو در متن
-
bankrider
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بانکدار
-
bankman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بانکدار
-
banksman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بانکدار
-
bailiary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بانکدار
-
bankeress
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بانکدار
-
بانکیه
لغتنامه دهخدا
بانکیه . [ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) بانکدار. (لغات مصوبه فرهنگستان ). رجوع به بانکدار شود.
-
banker's draft
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش نویس بانکدار
-
banker
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بانکدار، بانک دار، صراف
-
banker's bill
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لایحه بانکدار، صورت تبدیل ارز، صورتحساب بانکی
-
بانکداری
لغتنامه دهخدا
بانکداری . (حامص مرکب ) عمل بانکدار. بانک داشتن . بانک اداره کردن .
-
banked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بانکدار، در بانک گذاشتن، کپه کردن، بلند شدن بطور متراکم، بانکداری کردن، روی هم انباشتن