کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بانک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بانک
/bānk/
معنی
۱. (بانکداری) بنگاه صرافی شخصی یا دولتی که مردم پولهای خود را در آنجا امانت میگذارند و یا از آن وام میگیرند.
۲. از بازیهای ورق.
۳. پولی که در بازی بانک در وسط میگذارند.
〈 بانک خون: (پزشکی) سردخانۀ مخصوصی که در آن خونهایی را که مردم میدهند نگاه میدارند تا برای انتقال به بدن کسانی که احتیاج به خون دارند مورد استفاه قرار گیرد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. موسسه اقتصادی
۲. فایل، مخزن، جایگاه، (اطلاعات، دادهها)
۳. نوعی بازی ورق
۴. داو
دیکشنری
bank
-
جستوجوی دقیق
-
بانک
واژگان مترادف و متضاد
۱. موسسه اقتصادی ۲. فایل، مخزن، جایگاه، (اطلاعات، دادهها) ۳. نوعی بازی ورق ۴. داو
-
بانک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: banque] bānk ۱. (بانکداری) بنگاه صرافی شخصی یا دولتی که مردم پولهای خود را در آنجا امانت میگذارند و یا از آن وام میگیرند.۲. از بازیهای ورق.۳. پولی که در بازی بانک در وسط میگذارند.〈 بانک خون: (پزشکی) سردخانۀ مخصوصی که در آن ...
-
bank 1
بانک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] مؤسسهای انتفاعی با نقش واسطهگری مالی در بازار پول و سرمایه و دیگر خدمات مالی
-
بانک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - مؤسسه ای اقتصادی ، ملی یا دولتی که مردم پول های خود را در آن به امانت سپارند و در موقع لزوم برداشت کنند. 2 - مجموعه ای است برای نگه داری منظم و قابل دسترس خون یا اعضای بدن . 3 - پولی که قماربازها وارد بازی می کنند. ؛ ~ اطلاعات مؤ...
-
بانک
لغتنامه دهخدا
بانک . (اِ) بان . درختی که ثمرش حب البان است . (ازفرهنگ نظام ). اما در دیگر فرهنگها این کلمه را در ذیل بانگ باکاف پارسی آورده اند، و رجوع به بان شود.
-
بانک
لغتنامه دهخدا
بانک . (فرانسوی ، اِ) (از ایتالیایی بانکا بمعنی میزی که روی آن چیزهائی فروشند). سازمان و دستگاهی که محل ذخیره ٔپول مردم است و بدان داد و ستد کنند یا داد و ستد آنجا انجام گیرد. بنگاه صرافی و معاملات مهم نقدی . سازمانی که عملیات آن بطور کلی عبارت است ا...
-
بانک
لغتنامه دهخدا
بانک . (فرانسوی ، اِ) قسمی قمار با ورق . (یادداشت مؤلف ) نام نوعی قمار است با یک دست ورق بازی کنند و آن بدین ترتیب است که اول برگهای دارای خال دو و سه و چهار وپنج را خارج سازند و سپس دو یا چندتن که با هم بازی کنند، یکی بانک میگذارد (پولی در وسط میگذ...
-
بانک
لغتنامه دهخدا
بانک . [ ن َ ] (اِخ ) نام جدسعیدبن مسلم که شیخ قعنبی بوده . (منتهی الارب ).
-
بانک
لغتنامه دهخدا
بانک . [ ن ُ ] (اِخ ) دهی است . (ناظم الاطباء). بلده ایست به ری . (از معجم البلدان ). از دهات ری است و بعضی ازاهل علم بدان منسوب اند. (مرآت البلدان ج 1 ص 162).
-
بانک
دیکشنری فارسی به عربی
مصرف
-
واژههای مشابه
-
عابر بانک
فرهنگ واژههای سره
خودپرداز
-
bank balance 1
تراز بانک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] صورت عملیات بدهکار و بستانکار بانک که در هر مقطع زمانی قابل محاسبه است
-
bone bank
بانک استخوان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] مرکز ذخیرۀ استخوان اهداکنندگان زنده یا اجساد
-
term bank
بانک اصطلاحات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] دادگانی رایانهای، غالباً چندزبانه، متشکل از اصطلاحات تخصصی یک یا چند حوزۀ موضوعی