کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بانو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مهر بانو
واژهنامه آزاد
بانوی محبت.
-
جستوجو در متن
-
شش خاتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. ترکی] [قدیمی، مجاز] šešxātun = ششبانو
-
شش عروس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] šeš'arus = ششبانو
-
shee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بانو
-
بانوی
لغتنامه دهخدا
بانوی . (اِ)بانو. رجوع به بانو شود. || معشوقه . (لغت نامه ٔ اسدی ).
-
خانم
فرهنگ واژههای سره
بانو، دوشیزه
-
مادام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: madame] mādām خانم؛ بانو.
-
بیگم
واژهنامه آزاد
خانم ، بانو
-
علیامخدره
واژگان مترادف و متضاد
بانو، خاتون، خانم
-
آغا
فرهنگ واژههای سره
بانو، بی خایه، زن
-
ladyships
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خانمها، سرکار علیه، بانو
-
madam
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خانم، بانو، فاحشه
-
Dona
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دونا، بانو، خانم
-
بیگم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹بگم› [قدیمی] beygom خانم؛ بانو؛ خاتون.
-
madams
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خانم ها، خانم، بانو، فاحشه