کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بانمک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بانمک
معنی
(نَ مَ) (ص .) 1 - جذاب ، گیرا، ملیح . 2 - برخوردار از ویژگی های جالب و خوشایند که دیگران را به خنده وامی دارد.
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. باملاحت، گیرا، تودلبرو، ملیح، نمکین
۲. نمکدار ≠ بینمک، سرد، وارفته، یخ
دیکشنری
fetching, pretty, winsome
-
جستوجوی دقیق
-
بانمک
واژگان مترادف و متضاد
۱. باملاحت، گیرا، تودلبرو، ملیح، نمکین ۲. نمکدار ≠ بینمک، سرد، وارفته، یخ
-
بانمک
فرهنگ فارسی معین
(نَ مَ) (ص .) 1 - جذاب ، گیرا، ملیح . 2 - برخوردار از ویژگی های جالب و خوشایند که دیگران را به خنده وامی دارد.
-
بانمک
لغتنامه دهخدا
بانمک . [ ن َ م َ ] (ص مرکب ) (از: با + نمک ). که نمک دارد. نمکدار. نمکین . ملیح . باملاحت . خوش نمک . ملیحه . || خوشمزه . طیبت گو. خوش صحبت .
-
بانمک
واژهنامه آزاد
تو دل برو، شوخ طبع.
-
واژههای همآوا
-
با نمک
لهجه و گویش تهرانی
ملیح
-
جستوجو در متن
-
ملیحه
واژهنامه آزاد
بانمک
-
گوگوری مَگور(ی)
لهجه و گویش تهرانی
خوشکل ، بانمک
-
دوزلی
واژهنامه آزاد
(ترکی) بانمک.
-
ساده نمک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نَ) (ص مر.) زیبا، بانمک .
-
نمکین
واژگان مترادف و متضاد
۱. بانمک، شور، نمکدار ۲. تودلبرو، ملیح
-
املح
فرهنگ فارسی معین
(اَ لَ) [ ع . ] (ص تف .) نمکین تر، بانمک تر.
-
گوگوری
لهجه و گویش تهرانی
گوگوری مَگور، خوشکل ، بانمک،زن زیبا،نوعی متلک
-
نمکی
لهجه و گویش تهرانی
بانمک،فردی که،ضایعات را با نمک عوض میکند