کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بانفوذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بانفوذ
مترادف و متضاد
۱. منتفذ، قدرتمند
۲. تاثیرگذار
دیکشنری
almighty, important
-
جستوجوی دقیق
-
بانفوذ
واژگان مترادف و متضاد
۱. منتفذ، قدرتمند ۲. تاثیرگذار
-
بانفوذ
لغتنامه دهخدا
بانفوذ. [ ن ُ ] (ص مرکب ) (از: با+نفوذ) که نفوذ دارد. متنفذ. مقتدر. مؤثر. بااثر.
-
واژههای مشابه
-
ادم بانفوذ وپولدار
دیکشنری فارسی به عربی
تاجر
-
جستوجو در متن
-
کله گنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عامیانه، مجاز] kallegonade شخص مقتدر و بانفوذ.
-
متنفذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَنفّذ] mote(a)naffez کسی که بر دیگران نفوذ و تسلط دارد؛ بانفوذ.
-
صاحباعتبار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بااعتبار، پولدار ۲. بانفوذ، متنفذ، معتبر
-
متنفذ
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ نَ فِّ) [ ع . ] (اِفا.) بانفوذ.
-
قدرتمند
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرقدرت، توانا، زورمند، قدر ۲. بانفوذ، متنفذ ≠ ضعیف، ناتوان
-
متنفذ
واژگان مترادف و متضاد
بانفوذ، پرنفوذ، توانا، سرجنبان، صاحباعتبار، صاحبنفوذ، معتبر، نفوذدار
-
توانمند
واژگان مترادف و متضاد
۱. توانا، زورمند، قوی، نیرومند ≠ ناتوان ۲. باقدرت، متنفذ، بانفوذ
-
دمکلفت
واژگان مترادف و متضاد
۱. پولدار، ثروتمند، خرپول، غنی ۲. بانفوذ، متنفذ ۳. معتبر، مهم
-
گردن کلفت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] gardankoloft ۱. آنکه گردنی ستبر دارد؛ ستبرگردن.۲. [مجاز] قوی؛ نیرومند.۳. [مجاز] دارای موقعیت ممتاز اجتماعی؛ بانفوذ.
-
balancer
توازنبخش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] کشوری بانفوذ یا قدرتمند که در یک وضعیت نامتعادل برای برقراری موازنۀ قدرت به سود کشور یا ائتلاف ضعیفتر وارد عمل میشود