کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بانجو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بانجو
/banjo/
معنی
از سازهای زهی شبیه گیتار با پنج تا نُه سیم و جعبۀ طنینی بهشکل طبل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بانجو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: banjo] ‹بانژو› (موسیقی) banjo از سازهای زهی شبیه گیتار با پنج تا نُه سیم و جعبۀ طنینی بهشکل طبل.
-
بانجو
دیکشنری عربی به فارسی
بانجو , نوعي تار
-
بانجو
دیکشنری فارسی به عربی
بانجو
-
جستوجو در متن
-
نوعی تار
دیکشنری فارسی به عربی
بانجو
-
banjo
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بانجو، نوعی تار
-
banjoes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
banjoes، بانجو، نوعی تار
-
ساز
لغتنامه دهخدا
ساز. (اِ) آلت موسیقی . آنچه که نوازند مانند چنگ و عود و بربط و طنبور و قیچک و قانون و امثال آن . (از برهان ). نی و چنگ و هر چه بنوازند.(رشیدی ). چنگ . (شعوری ). آنچه میزنند مثل رباب و بربط و چغانه و امثال آن . (شرفنامه ٔ منیری ). چیزی که مطربان نوازن...