کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بام گردان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بام () خانه
دیکشنری فارسی به عربی
سقف
-
کور بام
لهجه و گویش بختیاری
kur bâm کور بشوم (نوعى نفرین).
-
باد بام
واژهنامه آزاد
باد سپیده دمان
-
بام شی
واژهنامه آزاد
گربه حیوانی که بیشتر به بام می رود بام شی
-
بام شی
واژهنامه آزاد
گربه
-
high inversion fog
مِه باموارونگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مِه جداشده از سطح زمین که بهدلیل وجود وارونگی بر فراز آن بهطور کامل از بین نمیرود
-
در و بام
لغتنامه دهخدا
در و بام .[ دَ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مجموع خانه از اطاق و صحن و بام . خانه و بخش های اساسی آن : پرتو روی تو تا در خلوتم دید آفتاب می رود چون سایه هر دم بر در و بامم هنوز. حافظ.- بی دروبام ؛ بی روزن و سقف . مسدود و غیر محاط(بر حسب اعتقاد قدما ...
-
بام صفی آباد
لغتنامه دهخدا
بام صفی آباد. [ م ِ ص َ ] (اِخ ) نام محلی به سبزوار. و رجوع به بام شود.
-
بام غلطان زدن
لغتنامه دهخدا
بام غلطان زدن . [ غ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) بام را با بام غلطان صاف و مسطح و در هم کوفته کردن . غلطاندن بام غلطان بر پشت بام تا صاف و مسطح و در هم کوفته شود.
-
خر بر بام کردن
لغتنامه دهخدا
خر بر بام کردن . [ خ َ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از وضعشی ٔ علی غیر ما وضع له است . (آنندراج ) : هزاران خر زمانه برد بر بام ولی یک یوسف از چه برنیارد. کلیم (از آنندراج ).گره در کار انداختن و مشکلی فراهم کردن .
-
خواجه ٔ هفت بام
لغتنامه دهخدا
خواجه ٔ هفت بام . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ی ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )کنایه از زحل است . (انجمن آرای ناصری ) : کمر بندگی ببسته مدام خواجه ٔ هفت بام همچو غلام .سنائی (از انجمن آرای ناصری ).
-
سراشیبی یا نمای بام
دیکشنری فارسی به عربی
شريحة
-
اطاقک بالا ی بام
دیکشنری فارسی به عربی
سقيفة
-
دیوار دور بام
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: herre طاری: -------- طامه ای: --------- طرقی: herra کشه ای: -------- نطنزی: erre
-
غلطک پشت بام
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bunqaltun طاری: bunqaltun طامه ای: bunqaltun طرقی: qaltunak کشه ای: bunqaltun نطنزی: buqaltun