کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بامیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بامیه
/bāmiye/
معنی
۱. (زیستشناسی) میوهای سبزرنگ و مخروطیشکل که مصرف خوراکی و دارویی دارد.
۲. (زیستشناسی) گیاه این میوه با برگهای پهن و گلهایش درشت زرد و سفید.
۳. نوعی شیرینی که از آرد، تخممرغ، نشاسته، شکر، روغن، و ماست تهیه میشود و معمولاً همراه زولبیا مصرف میشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
gumbo
-
جستوجوی دقیق
-
بامیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی] bāmiye ۱. (زیستشناسی) میوهای سبزرنگ و مخروطیشکل که مصرف خوراکی و دارویی دارد.۲. (زیستشناسی) گیاه این میوه با برگهای پهن و گلهایش درشت زرد و سفید.۳. نوعی شیرینی که از آرد، تخممرغ، نشاسته، شکر، روغن، و ماست تهیه میشود و معمولاً ه...
-
بامیه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) ( اِ.) 1 - گیاهی با برگ های پهن پنجه مانند، شبیه برگ ختمی ، میوه اش سبز و دراز است ، به صورت پخته شده و درخورشت مصرف می شود. 2 - نوعی شیرینی که از نشاسته و شکر و روغن و ماست درست کنند.
-
بامیه
لغتنامه دهخدا
بامیه . [ م ِ ی َ / ی ِ ] (اِ) بامیا. قسمی از بقولات است دراز به قدر یک انگشت یا بیشتر که از آن خورش پزند. (فرهنگ نظام ). ثمر نباتی است و در بلاد مصر میشود، سیاه و صلب بقدر کرسنه و شیرین طعم و با اندک لزوجتی و در غلافی مخمس شکل و دو طرف آن اندک باریک...
-
واژههای مشابه
-
ذولبیا بامیه
لهجه و گویش تهرانی
آمیزه نشاسته وماست که در روغن سرخ شده و در شربت قند قرار میگیرد
-
جستوجو در متن
-
gumbo
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گومبو، بامیه، ابگوشت بامیه، نوعی خاک گلی
-
gumbos
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گومبوس، بامیه، ابگوشت بامیه، نوعی خاک گلی
-
amaranthaceous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بامیه
-
barmie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بامیه
-
beechy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بامیه
-
weymouth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بامیه
-
withamite
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بامیه
-
bietle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بامیه
-
okra
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بامیه، بامیا