کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بامین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بامین
فرهنگ نامها
(تلفظ: bāmin) (اوستایی) صورت دیگری از بامی، لقب شهر بلخ و نام جایی در هرات افغانستان. ← بامی .
-
بامین
لغتنامه دهخدا
بامین . (اِخ ) نام قصبه ایست از اعمال هرات بر ناحیه ٔ بادغیس . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ظاهراً همان بامئین است و البته غیر از بامی و بامیان معروف است که در نواحی شمال شرقی افغانستان امروزی است . و منسوب به بامین ، بامنجی است : دیگر چو ...
-
جستوجو در متن
-
بامیین
لغتنامه دهخدا
بامیین . [ م ِ ] (اِخ ) بامین . بامئین . قصبه ای باشد از اعمال هرات . (برهان قاطع) (آنندراج ). رجوع به بامئین شود.
-
بامئین
لغتنامه دهخدا
بامئین . [ م َ ] (اِخ ) شهری است از اعمال هرات و آن قصبه ٔ ناحیه ٔ بادغیس باشد و در نسبت بدان بامنجی گفته شود. بدانجا منسوبند گروهی از آن جمله ابوالغنائم اسعدبن احمدبن یوسف البامنجی الخطیب متوفی بسال 548 هَ . ق . و ابونصرالیاس بن احمدبن محمود الصوفی ...
-
اختر
لغتنامه دهخدا
اختر. [ اَ ت َ ] (اِ) جرم فلکی . یکی ازاجرام آسمانی . ستاره ٔ سیار. کوکب . نجم : اخترانند آسمانشان جایگاه هفت تابنده روان در دو و داه . رودکی .ز گردنده هفت اختر اندر سپهریکی را ندیدم بدو راه مهر. فردوسی .که گیتی بشست او بتیغ از بدان فروزنده ٔ اختر بخ...