کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بامزگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بامزگی
/bāmaz[z]egi/
معنی
بامزه بودن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
humor
-
جستوجوی دقیق
-
بامزگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bāmaz[z]egi بامزه بودن.
-
بامزگی
لغتنامه دهخدا
بامزگی . [ م َ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بامزه . کیفیت بامزه . طعم خوش داشتن . خوش طعم بودن غذا. مزه داشتن . و رجوع به مزه شود. || خوش مزگی . طیبت . خوش طبعی . شوخ بودن . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
بامزه، بامزگی، بامزگی کردن
لهجه و گویش تهرانی
شوخ،شوخی و لودگی
-
جستوجو در متن
-
خوش خوراکی
لغتنامه دهخدا
خوش خوراکی . [ خوَش ْ / خُش ْ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) عمل خوش خوراک . بامزگی . خوش مزگی . خوش طعمی .
-
لذت
لغتنامه دهخدا
لذت . [ ل َذْ ذَ ] (ع اِ) طلی . (منتهی الارب ). خوشی . مقابل الم . ادراک ملائم من حیث هو ملائم . (بحر الجواهر). ادراک لذت ؛ ادراک ملائم است یعنی حالی که تن مردم را موافق باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به الم شود. جرجانی در تعریفات آرد: ادراک الملا...