کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بامروت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بامروت
مترادف و متضاد
جوانمرد، راد، غیرتمند، منصف ≠ بیمروت، ناجوانمرد
دیکشنری
merciful
-
جستوجوی دقیق
-
بامروت
واژگان مترادف و متضاد
جوانمرد، راد، غیرتمند، منصف ≠ بیمروت، ناجوانمرد
-
بامروت
لغتنامه دهخدا
بامروت . [ م ُ رُوْ وَ ] (ص مرکب ) (از: با+ مروت ) که مروت داشته باشد. جوانمرد برابر لامروت . (صوت اصلی کلمه ٔ مروت در زبان عربی مروءة است ) : خجند با کشت و برز بسیار است و مردمانی بامروت . (حدود العالم ). و مردمان این شهر (حمص ) پاک جامه و بامروت و ...
-
بامروت
دیکشنری فارسی به عربی
انساني
-
جستوجو در متن
-
بیمروت
واژگان مترادف و متضاد
بیحمیت، ناجوانمرد ≠ بامروت
-
باحمیت
واژگان مترادف و متضاد
بامروت، جوانمرد، راد، غیرتمند، غیرتی ≠ بیغیرت، بیمروت
-
humaner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انسان، مهربان، بامروت، رحیم، باشفقت، تهذیبی، خلیق
-
humanest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انسانیت، مهربان، بامروت، رحیم، باشفقت، تهذیبی، خلیق
-
humane
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انسانی، مهربان، بامروت، رحیم، باشفقت، تهذیبی، خلیق
-
غیرتمند
واژگان مترادف و متضاد
باحمیت، باغیرت، بامروت، متعصب، غیرتناک، غیرتی، غیور ≠ بیغیرت
-
پاکجامه
لغتنامه دهخدا
پاکجامه . [ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) عفیف . پارسا : [ مردم گرگان ]مردمانی اند درشت صورت و جنگی و پاک جامه و بامروت و میهمان دار. (حدود العالم ). و مردمان این شهر [ شهر حمص ] پاک جامه و بامروت و نیکورویند. (حدود العالم ).
-
منصف
واژگان مترادف و متضاد
۱. انصافدار، باانصاف، بامروت ۲. حقبین، دادگر، عادل ≠ بیانصاف ۳. بینظر ۴. آزرمجو
-
gentle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ملایم، ملایم کردن، رام کردن، ارام کردن، مهربان، لطیف، نجیب، ظریف، ارام، با تربیت، اهسته، لین، بامروت
-
انساني
دیکشنری عربی به فارسی
بامروت , رحيم , مهربان , باشفقت , تهذيبي , کسي که نوع پرستي را کيش خود ميداند , نوع پرست , بشر دوست , وابسته به بشر دوستي
-
gentler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرطوب کننده، ملایم، مهربان، لطیف، نجیب، ظریف، ارام، با تربیت، اهسته، لین، بامروت