کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالتیغه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
wing fence, fence 1, aerodynamic fence
بالتیغه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] دیوارۀ نصبشده بر سطح فوقانی بال و در امتداد جریان هوا که پیرامون لبۀ حمله قرار میگیرد و مانع رشد بیشتر لایۀ مرزی در قسمت نوک بال میشود
-
واژههای مشابه
-
تیغه
واژگان مترادف و متضاد
۱. دیواره نازک ۲. قلهکوه ۳. لبهتیز (کارد، چاقو، شمشیر)
-
تیغه
فرهنگ فارسی معین
(غِ) [ په . ] (اِ.) 1 - هر چیز تیغ مانند. 2 - دیوار کم قطر و نازک .
-
تیغه
لغتنامه دهخدا
تیغه . [ غ َ / غ ِ ] (اِ) از «تیغ» + «ه » (پسوند نسبت و مانندگی ) پهلوی «ته خک » ... هر چیز که مانند تیغ باشد. ساقه ٔ شمشیر و کارد و جز آن .(حاشیه ٔ برهان چ معین ). ساقه و برگه ٔ شمشیر و کارد و جز آن و هر چیز که مانند تیغ باشد. (ناظم الاطباء).قسمت آه...
-
تیغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tiqe ۱. لبۀ تیز هر ابزار باریک و دراز که از آهن یا پولاد درست کنند.۲. دیوار یکلایی نازک که به قطر یک وجهِ باریکترِ آجر ساخته شود.۳. واحد شمارش هر ابزار باریک و دراز که از آهن یا پولاد درست کنند.۴. شعاع؛ تابش: تیغهٴ آفتاب.۵. دیوارۀ باریک سر کو...
-
تیغه
دیکشنری فارسی به عربی
بطن , تقسيم , سکين , نصل
-
بال
واژگان مترادف و متضاد
۱. پر، جناح ۲. اندیشه، حال، دل، خاطر ۳. باله، مجلسرقص ۴. بالن، وال ۵. نهنگ
-
بال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bāl ۱. (زیستشناسی) عضو متحرک بدن پرندگان و حشرات که با آن پرواز میکنند.۲. بخشی مسطح در دو طرف هواپیما که موجب نگه داشته شدن هواپیما در آسمان میشود.۳. (زیستشناسی) دست و بازوی انسان، از شانه تا سرانگشت.
-
بال
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ بالیدن) bāl = بالیدن
-
بال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] bāl خاطر؛ خیال.
-
بال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از لاتینی] (زیستشناسی) bāl = بالن
-
بال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bal] bāl ۱. مجلس رقص؛ محل رقص.۲. رقص.
-
بال
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) خاطر، دل ، جان .
-
بال
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) اندام پرواز در پرندگان ، حشرات و خفاش .