کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالیچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بالیچه
لغتنامه دهخدا
بالیچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) خواندمیرآرد: خواجه شمس الدین علی بالیچه از بزرگزادگان سمنان بود و به فنون فضایل و کمالات اتصاف داشت و پیوسته همت برتربیت اهل علم و فضیلت می گماشت ، و در سنه ٔ خمس و اربعین و ثمانمائه (845 هَ . ق .) بعد از عزل امیرعلی شقا...
-
واژههای مشابه
-
علی بالیچه
لغتنامه دهخدا
علی بالیچه . [ ع َ ی ِ چ َ ] (اِخ ) (خواجه شمس الدین ...) از بزرگ زادگان سمنان ، و مردی علم دوست و ادب پرور بوده او در سال 845 هَ . ق . پس از عزل امیرعلی شقانی ، به وزارت شاهرخ میرزای گورکانی فرزند امیرتیمور منصوب گشت و تا آخر ایام حیات میرزا شاهرخ ب...
-
جستوجو در متن
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمود بالیچه ملقب به وجیه الدین سمنانی وزیر میرزا بابر. رجوع به حبیب السیر چ بمبئی ج 3 جزو3 ص 172 شود.