کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالکانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بالکانه
/bālkāne/
معنی
۱. پنجره؛ دریچه.
۲. پنجرهای که از میلههای فلزی ساخته شده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بالکانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پالکانه، پالگانه، پادگانه، بادگانه› [قدیمی] bālkāne ۱. پنجره؛ دریچه.۲. پنجرهای که از میلههای فلزی ساخته شده.
-
بالکانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) ( اِ.) 1 - پنجرة فلزی . 2 - بام ، بام بلند.
-
بالکانه
لغتنامه دهخدا
بالکانه . [ن َ / ن ِ ] (اِ) دریچه مشبکی را گویند از طلا و نقره و امثال آن که از درون خانه بیرون را توان دید و از بیرون درون را نتوان دید. (برهان قاطع) (آنندراج ). دری کوچک در دیوار که از او بیرون نگرند و بود نیز که مشبک کنند. (نسخه ای از لغت نامه اسد...
-
جستوجو در متن
-
پالکانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāl[e]kāne = بالکانه
-
پالکانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) نک بالکانه .
-
بالگانه
لغتنامه دهخدا
بالگانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) بالکانه . در مشبک . پنجره ایست که از داخل بیرون پیدا شود و از بیرون داخل نمودار نشود. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 192). و رجوع به بالکانه و نیز رجوع به پالکانه شود.
-
پادکانه
لغتنامه دهخدا
پادکانه . [ دْ / دِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) بام بلند. دریچه . و رجوع به پادگانه و بالکانه شود.
-
بابکانه
لغتنامه دهخدا
بابکانه . [ ب َن َ ] (اِ) بکاف عربی دریچه و کاف برای تصغیر و «آنه » که حرف نسبت است زائد. (ازشرح خاقانی ). و در برهان نوشته که پالگانه ببای فارسی و لام و کاف فارسی بمعنی بام بلند و دریچه ٔ خانه . (غیاث ). ظاهراً کلمه ٔ مصحف بالکانه و پالکانه است . رج...
-
پادگانه
لغتنامه دهخدا
پادگانه . [ دْ / دِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )صفه . فضای مسطح و بلند که در دامنه ٔ کوه واقع باشد. || بام بلند. || پنجره . دریچه . || و گویا این کلمه مصحف بالکانه باشد.
-
جعل
لغتنامه دهخدا
جعل . [ ج ُ ] (ع اِ) مزدی که برای کننده ٔکاری قرار میدهند. (تعریفات جرجانی ). پایمزد. (زمخشری ) (مهذب الاسماء). مزدی که قرار دهند. آنچه بنهند با کسی مزد کار او را. مزد که با مزدور نهاده باشند. رشوت و پایمزد. دستمزد. مزد. ج ، اَجعال : من شاعر حلیمم با...
-
بالکن
لغتنامه دهخدا
بالکن . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) پالگانه . (لغات فرهنگستان ). بالکانه . مهتابی . ایوانچه . خروجی . پالانه . روشن . (یادداشت مؤلف ). پیش آمدگی در طبقه ٔ دوم هر ساختمان که معمولاً بداخل اطاق راه دارد و در حکم یک راهرو کم پهنا در جلو اطاق و سایبانی برای ...
-
لکانه
لغتنامه دهخدا
لکانه . [ ل َ ن َ / ن ِ ] (اِ) معرب آن لقانق ، و ظاهراً مصحف نکانه است که نقانق معرب آن است . رجوع به جهودانه در فرهنگ رشیدی شود. لکامه . روده ٔ گوسفند به گوشت آگنده و پخته . (برهان ). چرغنده . مالکانه . زونج . عصیب . روده ٔ گوسفند که به گوشت و جگر پ...
-
پالکانه
لغتنامه دهخدا
پالکانه . [ ل ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) بالکانه . دری کوچک بود در دیوار که ازو پنهان به بیرون نگرند و بود نیز که مشبّک کنند. در مشبک کوچک را گویند اگر آهنین بود و اگر چوبین باشد. پنجره . (فرهنگ اسدی چ پاول هورن ). دریچه . (فرهنگ جهانگیری ). در مشبک بود یعنی...
-
حارس
لغتنامه دهخدا
حارس . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حَرس و حِراسَة. نگهدارنده . نگهدار. نگاهبان . نگهبان . (دهار). رقیب . حافظ. پاسبان . (دهار) (مهذب الاسماء) (غیاث ). پاس دارنده : ج ،حَرَس ، اَحراس ، حُرّاس ، حُرّس . حَرسه َ : قصر بلقیس دهر بین که پری حارس بام و بالک...