کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالُونران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
aeronaut
بالُونران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] فردی که هواگَرد سبکتر از هوا را هدایت میکند
-
واژههای مشابه
-
بالون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ballon] bālon وسیلهای برای پرواز، مرکب از یک کیسۀ بزرگ حاوی گازهای سبکتر از هوا و سبدی برای حمل بار و مسافر که بهوسیلۀ ریسمانهایی به هم متصل شده.
-
balloon
بالون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] وسیلهای هوایی که نیروی جلوبرنده ندارد و بر بعضی از آنها موتور نصب میشود
-
بالون
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] ( اِ.) کره ای بزرگ که پوشش آن از پارچه یا چرم غیرقابل نفوذ است و داخل آن را از گازهای سبک (سبک تر از هوا) پر کنند در نتیجه به آسمان صعود کند.
-
بالون
لغتنامه دهخدا
بالون . (فرانسوی ، اِ) بالن . چادری که درون آن را از گاز پرسازند و به هوا رها کنند. (از فرهنگ نظام ). محفظه ای که از گاز پرشده باشد و با آن توان به آسمان رفت . و رجوع به بالن شود.
-
بالون
دیکشنری فارسی به عربی
منطاد
-
بالُون
لهجه و گویش بختیاری
bâlun هواپیما.
-
ران
واژگان مترادف و متضاد
آلست، پا، لنگ
-
shank 2
ران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] هریک از اندامهای حرکتی پسین دام
-
ران
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) در ترکیب به معنی «راننده » آید: کالسکه ران ، سخنران ، قایقران .
-
ران
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) قسمتی از پا یا اندام خلفی جانوران که بین مفصل زانو و مفصل خاصره قرار دارد؛ فخذ، آلست .
-
ران
لغتنامه دهخدا
ران . (اِ) قسمتی از پای از بالای زانو تا کشال . از بیخ کمر تا زانو. (یادداشت مؤلف ). فخذ و آن جزئی از بدن انسان و دیگر حیوانات که در مابین کمر و زانو واقع شده . (ناظم الاطباء). بعربی فخذ گویند. (برهان ) (از شعوری ج 2 ورق 11) (از آنندراج ). فخذ. (دها...
-
ران
لغتنامه دهخدا
ران . (اِ) درخت انغزه . (آنندراج ) (انجمن آرا). درخت انگوزه . (برهان ) (لغت محلی شوشتر). درخت انغوزه . (ناظم الاطباء). درخت انگوژه . (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ رشیدی ). انگوزه که حلتیت (حلتیث ) باشد. (ازبرهان ) (لغت محلی شوشتر). انغوزه . (ناظم الاطباء...
-
ران
لغتنامه دهخدا
ران . (اِخ ) (حصن ...) نام قلعه ای است در سرزمین روم . (از اقرب الموارد).