کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالویه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بالویه
لغتنامه دهخدا
بالویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) پرستو. ابابیل . بالوایه . (آنندراج ). چلچله . مرغ بهشتی . (ناظم الاطباء). رجوع به بالوایه شود.
-
بالویه
لغتنامه دهخدا
بالویه . [ ی َ ] (اِخ ) ابن محمدبن بالویه بیهقی . ابوالعباس بالویه . از رواة بود. در تاریخ بیهق آمده است : در این ناحیت (بیهق ) وقفی است منسوب به بالویه ، مولد او از مزینان بوده است و او را از محمدبن اسحاق بن خزیمة روایت باشد. او از ابوالعباس محمدبن ...
-
بالویه
لغتنامه دهخدا
بالویه . [ ی َ ] (اِخ ) نامی از نامهای ایرانی . (یادداشت مؤلف ). و ظاهراً همان بالوی است .
-
جستوجو در متن
-
بالوی
لغتنامه دهخدا
بالوی . (ص نسبی ) منسوب است به بالویه که نام خاندانی از محدثان است . (از انساب سمعانی ). و رجوع به بالویی شود.
-
بالویی
لغتنامه دهخدا
بالویی . (ص نسبی ) منسوب به بالویه خاندانی معروف . (از لباب الانساب ج 1 ص 92). و رجوع به بالوی شود.
-
ویه
فرهنگ فارسی معین
(وُ یَ یا یِ) [ معر. ] (پس .) پسوند دال بر معانی ذیل : 1 - تصغیر و استعطاف : بالویه . 2 - شباهت و مانندگی : سیبویه . 3 - دارندگی ، صاحبی : برزویه .
-
بالونه
لغتنامه دهخدا
بالونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) بالوایه . بالویه . مرغی است کوچک چند گنجشک . پرستوک . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 192). رجوع به بالوایه شود. ظاهراً تحریفی از بالوایه است .
-
بالویی
لغتنامه دهخدا
بالویی . (اِخ ) ابوالحسن عبدالواحدبن محمدبن احمدبن بالویه . معروف به بالویی نیشابوری که در رجب سال 378 هَ . ق . درگذشت . (از لباب الانساب ج 2 ص 92).
-
بالویی
لغتنامه دهخدا
بالویی . (اِخ ) عبداﷲبن احمدبن عبداﷲبن بالویه . ابومحمد بالویی ، مجتهدی صالح بود که از ابوبکر محمدبن اسحاق بن خزیمه و دیگران روایت کسب کرد و بسال 378 هَ . ق . درگذشت . (از لباب الانساب ج 2 ص 92).
-
عفصی
لغتنامه دهخدا
عفصی . [ ع َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن بالویه عفصی مکنی به ابوحامدمحدث بود و حدیث را نزد ابوعبداﷲ بوشنجی در نیشابور، و محمدبن ایوب در ری ، و بشربن موسی و عبداﷲبن احمدبن حنبل در بغداد فراگرفت . عفصی در جمادی الاولای سال 343 هَ . ق . درگذشت . (از اللباب ف...
-
ویه
لغتنامه دهخدا
ویه . [ وَی ْه ْ / -وی َ ] (پسوند) پسوندی است دال بر معانی ذیل : 1- تصغیر و استعطاف : بالویه . 2- شباهت و مانندگی : سیبویه ، مشکویه . 3- دارندگی ، صاحبی : برزویه ، دادویه . توضیح اینکه محمد قزوینی «ویه » را معادل «و» (واو تصغیر، ترحیم و استعطاف ) دان...