کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالوایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بالوایه
/bālvāye/
معنی
= پرستو: ◻︎ آب و آتش بههم نیامیزد / بالوایه ز خاک بگریزد (عنصری: ۳۶۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بالوایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بلوایه، پالوایه، پیلوایه، پالوانه، بالوانه› (زیستشناسی) [قدیمی] bālvāye = پرستو: ◻︎ آب و آتش بههم نیامیزد / بالوایه ز خاک بگریزد (عنصری: ۳۶۶).
-
بالوایه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) ( اِ.) پرستو.
-
بالوایه
لغتنامه دهخدا
بالوایه . [ ی َ ] (اِ) بعضی گویند پرنده ایست کوچک و سیاه و کوتاه پا که شب و روز در پرواز می باشد مگر در هنگام بچه کردن که به سوراخی رود، و اگر بر زمین افتد نتواند برخاست ، و آنرا به عربی ابابیل گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ). مرغکیست چون گنجشک سیاه و...
-
جستوجو در متن
-
بلوایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] balvāye = بالوایه
-
بالویه
لغتنامه دهخدا
بالویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) پرستو. ابابیل . بالوایه . (آنندراج ). چلچله . مرغ بهشتی . (ناظم الاطباء). رجوع به بالوایه شود.
-
بالونه
لغتنامه دهخدا
بالونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) بالوایه . بالویه . مرغی است کوچک چند گنجشک . پرستوک . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 192). رجوع به بالوایه شود. ظاهراً تحریفی از بالوایه است .
-
یلوایه
لغتنامه دهخدا
یلوایه . [ ی َل ْ ی َ / ی ِ ] (اِ) به معنی یالوایه و شاید مخفف آن باشد. پرستو. (از شعوری ج 2 ورق 448).ظاهراً مصحف بالوایه است . و رجوع به بالوایه شود.
-
یالوانه
لغتنامه دهخدا
یالوانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) پرستوک و مرغ آبی خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف بالوایه است . رجوع به بالوایه و پالوانه شود.
-
بالواه
لغتنامه دهخدا
بالواه . (اِ) مرغ ابابیل . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 156). پرستو را گویند که بعربی خطاف باشد. (آنندراج ). پرنده ای که به تازی خطاف گویند. (ناظم الاطباء). بالوایه . رجوع به بالوایه شود.
-
بالورته
لغتنامه دهخدا
بالورته . [ وَ ت َ / ت ِ ] (اِ) گنجشک . || چلچله . || خفاش . (ناظم الاطباء). این لغت جای دیگر دیده نشد و محتمل است تصحیف بالوایه باشد.
-
بلوا
لغتنامه دهخدا
بلوا. [ ب ُل ْ ] (اِ) در لهجه ٔ خراسانیان امروز، بالوایه ٔ قدما است یعنی پرستو. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
یلوانه
لغتنامه دهخدا
یلوانه . [ ی َل ْ ن َ / ن ِ ] (اِ) یالوانه . پرستوک . (ناظم الاطباء). و رجوع به بالوایه شود. || مرغ آبی خرد و کوچک . (ناظم الاطباء).
-
بالوانه
لغتنامه دهخدا
بالوانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) مرغکی باشد کوچک و سیاه که شیرازیان آنرا واشه گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ). مرغی است شبیه به گنجشک و سیاه و سفید باشد. در صحاح الفرس بجای بالوانه با «نون » بالوایه با «یا» نوشته شده است . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 192). مرغک...
-
بادوایه
لغتنامه دهخدا
بادوایه . [ بادْ ی َ / ی ِ ] (اِ) مرغکی چون گنجشک ، سیاه و سفید و کوتاه پای که چون بر زمین نشیند دشوار تواند خاست وبدین سبب بیشتر بر درخت و دیوار نشیند : آب و آتش بهم نیامیزدبادوایه ز خاک بگریزد. عنصری .ممکنست این کلمه لهجه ای در بالوایه بمعنی پرستوک...