کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالنگو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بالنگو
/bāla(e)ngu/
معنی
گیاهی از خانوادۀ نعناع با برگهایی باریک شبیه برگ ریحان و گلهای آبیرنگ که تخم آن مصرف دارویی دارد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بالنگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bāla(e)ngu گیاهی از خانوادۀ نعناع با برگهایی باریک شبیه برگ ریحان و گلهای آبیرنگ که تخم آن مصرف دارویی دارد.
-
Lallemantia
بالنگو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] سردهای از نعنائیان شامل گیاهان علفی یکساله یا چندساله با ساقههای بیکرک یا کرکدار و گلآذین سنبلهمانند و برگهایی با دندانههای منتهی به خار در حاشیه و کاسۀ گل دارای پنج دندانه با دندانههای ضخیم و برجسته و لبۀ زبرین جام گل دارای ...
-
بالنگو
لغتنامه دهخدا
بالنگو. [ ل َ / ل ِ ] (اِ) یکی از ریاحین است که بادرنجبویه و بادرنبویه و ترنجان هم گویند و در عربی بقله ٔ اترجیه گویند. (از فرهنگ شعوری ). بادرنجبویه . (غیاث اللغات ). بارنگو. بادرنجبویه . بقله اترجیه . (ناظم الاطباء). فرنجمشک . (یادداشت مؤلف ). نبا...
-
بالنگو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: vâlengu طاری: --------- طامه ای: -------- طرقی: bâlangü کشه ای: --------- نطنزی: --------
-
جستوجو در متن
-
بارنگو
لغتنامه دهخدا
بارنگو. [ رَ ] (اِمرکب ) بالنگو. (ناظم الاطباء). مخفف بادرنگبو است .
-
بالنگویه
لغتنامه دهخدا
بالنگویه . [ ل َ/ ل ِ ی َ / ی ِ ] (اِ) گیاهی است دوایی که نامهای دیگرش بالنگو و بادرنجبویه است . لفظ مذکور مخفف بالنگبویه است چه دوای مذکور بوی بالنگ که قسمی از مرکبات است میدهد. (از فرهنگ نظام ). و رجوع به بالنگو شود.
-
برنجمشک
لغتنامه دهخدا
برنجمشک . [ ب َ رَ م ُ ] (اِ مرکب ) به معنی فلنج مشک است که بالنگوی خودروی باشد. (از برهان ). قرنفل بستانی . (از منتهی الارب ). افرنجمشک . حبق القرنفلی . (اختیارات بدیعی ). بالنگو. (الفاظ الادویة). پرنجمشک .فرنجمسک . فرنجمشک . رجوع به فرنجمشک و بالنگ...
-
فلنجمشک
لغتنامه دهخدا
فلنجمشک . [ ف َ ل َ م ُ / م ِ ] (اِ) فرنجمشک . (فرهنگ فارسی معین ). گیاه بالنگو باشد، و بعضی گویند تخم بالنگوست . (برهان ). رجوع به فرنجمشک شود.
-
کزوان
لغتنامه دهخدا
کزوان . [ ک ِزْ ] (اِ) بادرنگبویه را گویند و آن دوایی است که به فارسی بالنگو خوانند هرکه از برگ و تخم و بیخ آن قدری در خرقه کند و با ابریشم محکم ببندد و با خود نگاه دارد هرکه او را ببیند دوست دارد و محبوب القلوب گردد. (برهان ) (آنندراج ). بادرنگبویه ...
-
کشنیج
لغتنامه دهخدا
کشنیج . [ ک ِ ] (اِ) گشنیز که عربان جلجلان خوانند. || گیاهی است که گل آن لاجوردی باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء).- کشنیج دشتی ؛ گیاهی است که آن را بالنگو خوانند. (برهان ) (ناظم الاطباء). کشنیج دشتی نوع صغیر بادرنجبویه است ونزد اکثر اطباء نوعی از شاهتر...
-
حبق ترنجانی
لغتنامه دهخدا
حبق ترنجانی . [ ح َ ب َ ق ِ ت ُ رَ ] (اِ مرکب ) نباتی است طبی که آن را بادرنجبویه ، بادرنگبویه گویند و بالنگو نیز هم آن است و به عربی بقله ٔ اترجیه خوانند. ترنجان . بادرنجویة. (داود ضریر انطاکی ). || نام نوعی ریحان . رجوع به دزی ج 1 ص 245 شود.
-
Lallemantia iberica
بالنگوی شهری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] گونهای بالنگو به شکل گیاه علفی یکساله با برگهای قاعدهای تخممرغی و برگهای ساقهای مستطیلیـ سرنیزهای یا مستطیلیـ تخممرغی و باریک در قاعده و برگکهایی با دندانههای منتهی به خار بلند و گلهای بنفش مایل به آبی و گاه با لبۀ زیرین...
-
Lallemantia royleana
بالنگوی شیرازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] گونهای بالنگو به شکل گیاه یکسالۀ پوشیده از کرکهای کوتاه و متراکم و ساقۀ منفرد یا منشعب و با برگهای زیرین تخممرغی و برگهای زبرین تخممرغیـ گوهای یا تخممرغیـ بیضوی و برگکهای گوهایـ بادبزنی و دندانهای در حاشیه و دندانههای...
-
افرنجمشک
لغتنامه دهخدا
افرنجمشک . [ اِ رَ م ُ / م ِ ] (اِ) فرنجمشک . نباتیست که آنرا بشیرازی بالنگوی خودرو گویند، بواسیر را نافع است . (برهان ) (هفت قلزم ). قرنفل بستانی . معرب برنجمشک ، مفتح سده ٔ دماغی و مقوی جگر و دل و معده هر دو، هاضم غذای غلیظ و گویند فرنجمشک نباتی اس...