کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالغاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بالغاء
لغتنامه دهخدا
بالغاء. [ ل ِ ] (معرب ، اِ) معرب پایها. پاچها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پایچه . (مهذب الاسماء). اکارع . بلغت اهل مدینه معرب پایها. (از تاج العروس ). معرب پایها. پاچه های گوسفند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
پایچه
لغتنامه دهخدا
پایچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) (از پای و چه ادات تصغیر) پاچه . دهانه ٔ هر یک از دو بخش شلوار. هر یک از دو بخش شلوار. پایچه ، پاچه ٔ تنبان و شلوار باشد و آنرا بعربی رجلان خوانند. || کراع . پاچه . پاچها، بالغاء. (منتهی الارب ). و نیز رجوع به پاچه شود.