کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بالع
لغتنامه دهخدا
بالع. [ ل ِ ] (اِخ ) (بمعنی بلعید). یکی از شهرهای پنجگانه است که بر ساحل شرقی دریای قلزم برراه مصر تأسیس یافته بود. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
بالع
لغتنامه دهخدا
بالع. [ ل ِ ] (ع ص ) اسم فاعل از بلع. فروبرنده از حلق . بلع کننده . اوبارنده . || (اِخ ) نام یکی از دو ستاره ٔ سعد بُلَع. نام ستاره ٔ روشن تر از دو ستاره ٔ سعد بلع.
-
واژههای همآوا
-
بالا
واژگان مترادف و متضاد
۱. اوج، راس، زبر، سر، صدر، علو، فراز، فوق ≠ پایین، زیر، فرود ۲. مافوق ۳. قامت، قد، هیکل ۴. بلندا، بلندی ۵. عرشه ۶. بلند، رفیع ۷. والا ۸. صدر ۹. زیاد، گران، بیش از حد معمول ۱۰. برین، عالم علیا ۱۱. میزان، مقدار ۱۲. جو، آسمان
-
بالا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bālā ۱. [مقابلِ پایین] بخش بلند هر چیز؛ زَِبَر: بالای کمد.۲. جای بلند؛ پشته، تپه، مانند آن.۳. قسمتی از اتاق یا تالار که دور از در قرار دارد؛ صدر: بفرمایید بالا بنشینید.۴. (صفت) [عامیانه، مجاز] دارای مقام یا رتبۀ باارزشتر یا مهمتر.۵. (صفت) بهت...
-
بالا
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - بالنده ، نمو کننده . 2 - زبر، فوق . 3 - بلندی ، ارتفاع . 4 - طول ، درازا. 5 - پشته ، تپه . 6 - قد و قامت . ؛ ~ بالاها پریدن کنایه از: بسیار جاه طلب بودن .
-
بالا
لغتنامه دهخدا
بالا. (اِ) اسب جنیبت . (برهان قاطع) (اسدی ). اسب کوتل . (هفت قلزم ). پالا. پالاده . اسب یدک . (فرهنگ شعوری ). اسب کوتل . (غیاث اللغات ) (ولف ) : ز شمشیر هندی به زرین نیام ز بالای نامی به زرین ستام . فردوسی .چو بشنید بهرام بالای خواست همان جوشن خسروآر...
-
بالا
لغتنامه دهخدا
بالا. (اِ) مأخوذ از سانسکریت ، گیاه معطر. (ناظم الاطباء) : هر گل بالا که دهد بوستان بیشتری هست به هندوستان . امیرخسرو (از رشیدی ).
-
بالا
لغتنامه دهخدا
بالا. (اِخ ) از قرای مرو است و عجم آنرا کوالا نامند. (مرآت البلدان ج 1 ص 161) (مراصد الاطلاع ).
-
بالا
لغتنامه دهخدا
بالا. (اِخ ) نام قصبه ایست در ولایت آنقره و در جنوب غربی آنقره واقع شده است . معادن سنگ مرمر آن ناحیه مشهور است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
بالا
لغتنامه دهخدا
بالا. (ق ،اِ) فراز. (فرهنگ اسدی ). مقابل نشیب . بر. (هفت قلزم ) (آنندراج ). معال . (منتهی الارب ). زبر. (برهان قاطع)(انجمن آرای ناصری ). فوق . روی . (غیاث اللغات ) (برهان ) (هفت قلزم ). مقابل زیر. مقابل پائین : تو بر مایه ٔ دانش خود مایست که بالای هر...
-
بَعْلاًَ
فرهنگ واژگان قرآن
بزرگترين ونيرومندترين يک مجموعه-شوهر-زمين بلندتر از زمينهاي اطراف-بت بزرگ
-
بالا
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bâlâ طاری: bâlâ طامه ای: bâlâ طرقی: bâlâ کشه ای: bâlâ نطنزی: bâlâ
-
جستوجو در متن
-
ادیث
لغتنامه دهخدا
ادیث . [ اِ ] (اِخ ) زوجه ٔ لوط که طبق توریة بهنگام فرار بقصبه ٔ بالع، چون بعقب خود نگریست و آن برخلاف امر الهی بود به تمثالی از نمک مسخ گردید. رجوع به قاموس الاعلام در کلمه ٔ لوط شود.