کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالشچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بالشچه
/bālešče/
معنی
بالش کوچک؛ بالشک؛ بالشتک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
cushion
-
جستوجوی دقیق
-
بالشچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ بالش] [قدیمی] bālešče بالش کوچک؛ بالشک؛ بالشتک.
-
بالشچه
لغتنامه دهخدا
بالشچه . [ ل ِ چ َ/ چ ِ ] (اِ مصغر) بالش خرد. (آنندراج ). مصغر بالش . بالش کوچک . (ناظم الاطباء). رفرف . (منتهی الارب ). || چیزی که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (ناظم الاطباء). غِلالَه . عِجازَه . عُظمَة؛ بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان ...
-
جستوجو در متن
-
بالشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bālešak بالش کوچک؛ بالشچه.
-
اعجازة
لغتنامه دهخدا
اعجازة. [ اِ زَ ] (ع اِ) بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا بزرگ نماید. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). عِجازة. بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
زنجبة
لغتنامه دهخدا
زنجبة. [ زَج َ ب َ ] (ع اِ) بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
ناوند
فرهنگ فارسی معین
(وَ) (اِمر.) بالشچه ای که خمیر پهن کرده بر آن نهند و بر دیوار تنور تافته چسبانند تا نان بپزد، رفیده ، نابند.
-
گلاله
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ معر. ] (اِ.) 1 - بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. 2 - شاماکچه که زیر جامه و زره پوشند. 3 - پیراهن ، قمیص .
-
محتشیة
لغتنامه دهخدا
محتشیة. [ م ُ ت َ ی َ ] (ع ص ) مؤنث محتشی . زنی که بر پستان یا بر سرین خود بالشچه بندد تا کلان نماید. (ناظم الاطباء).
-
محشی
لغتنامه دهخدا
محشی . [ م ِ ] (ع اِ) بالشچه ای که زنان بر پستان یا سرین بندند تا کلان نماید. ج ، محاشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
وثیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vasir ۱. لین؛ نرم.۲. (اسم) بالشچه.۳. (اسم) پارچهای که در آن جامه میپیچند.
-
اضخومة
لغتنامه دهخدا
اضخومة. [ اُ م َ ] (ع اِ) بالشچه ٔ سرین که زنان بندند تا کلان نماید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (ناظم الاطباء). عُظّامه ٔ زن . (از اقرب الموارد). عُظّامة. عُظْمة. عِجازة. اِعجازة. (منتهی الارب ). رجوع به...
-
عظمة
لغتنامه دهخدا
عظمة. [ ع ُ م َ ] (ع اِ) بالشچه ای که زنان بر سرین بندند تا کلان نماید. (منتهی الارب ). به معنی عِظامة است . (از اقرب الموارد). رجوع به عظامة شود.
-
میرکة
لغتنامه دهخدا
میرکة. [ رَ ک َ ] (ع اِ) بالشچه ٔ پیش پالان که چون سوار مانده گردد پای خود را بر آن گذارد. (منتهی الارب ، ماده ٔ ورک ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
مواثر
لغتنامه دهخدا
مواثر. [ م َ ث ِ ] (ع اِ) ج ِ میثرة. (منتهی الارب ). ج ِ میثرة، به معنی بالشچه مانندی که پیش زین باشد یا نمدزین . (آنندراج ). رجوع به میثره شود.