کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بالشت
/bālešt/
معنی
= بالِش۱
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بالش، متکا، مخده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بالشت
واژگان مترادف و متضاد
بالش، متکا، مخده
-
بالشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bālešt = بالِش۱
-
بالشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] [قدیمی] bālešt = بالَش
-
بالشت
لغتنامه دهخدا
بالشت . [ ل ِ ] (اِ) بالش . بالشی را گویند که در زیر سر نهند. (برهان قاطع) (هفت قلزم ). تکیه که پرها در آن آکنده باشد. (آنندراج ). آنچه به وقت خواب زیر سر نهند. (غیاث اللغات ). بالش یا چیزی که از پر و یا پشم یا پنبه آکنده کرده زیر سر نهند. (ناظم الاط...
-
بالشت
لغتنامه دهخدا
بالشت . [ ل ِ ] (اِ) نوعی پول در تداول مردم چین . اسکناس . پول چاو. ابن بطوطه گوید: خرید و فروش مردم چین نه بدینار و نه درهم است بلکه آنان بقطعاتی از کاغذ خرید و فروش می کنند که هر قطعه ٔ آن به اندازه ٔ کف دست چاپ شده است وهر بیست و پنج قطعه از آن بل...
-
واژههای مشابه
-
بالِشت
لهجه و گویش بختیاری
bâlešt بالش.
-
بالِشتِ مار
لهجه و گویش بختیاری
bâlešt-e mâr بالش مار gângelus .
-
واژههای همآوا
-
بالِشت
لهجه و گویش بختیاری
bâlešt بالش.
-
جستوجو در متن
-
کوسن
واژهنامه آزاد
بالشت، بالشتک.
-
سریرم
واژهنامه آزاد
بالشت (زیر سرم).
-
بالین
واژگان مترادف و متضاد
۱. بستر ۲. بالش، بالشت، متکا
-
متکا
واژگان مترادف و متضاد
۱. بالش، بالشت، تکیهگاه، مخده ۲. پشتی، نمرق، نمرقه