کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالذات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بالذات
واژگان مترادف و متضاد
اصلا، اساس
-
واژههای مشابه
-
علت بالذات
لغتنامه دهخدا
علت بالذات . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ بِذْ ذا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امری است که مستقیماً و بلاواسطه علت چیزی باشد. (از فرهنگ اصطلاحات فلسفی ). و رجوع به علت شود.
-
واجب بالذات
لغتنامه دهخدا
واجب بالذات . [ ج ِ ب ِ بِذْ ذا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در مقابل واجب بالغیر است و آن چیزی است که عارض شدن وجوب به غیر او ممتنع باشد وگرنه توارد دو علت مستقل پیش می آید. (از کشاف اصطلاحات الفنون ص 1443). واجب بالذات یعنی موجودی که واجد جمیع مراتب ک...
-
قائم بالذات
لغتنامه دهخدا
قائم بالذات . [ ءِ م ِ بِذْ ذا ] (ع ص مرکب ) (اصطلاح فلسفی ) آنچه بخود برپای است . || آنکه یا آنچه هستی او بدوست . رجوع به قائم به ذات و قائم بالنفس شود.
-
جستوجو در متن
-
self-consistent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خود سازگار است، قائم بالذات
-
قیمومیت
فرهنگ فارسی معین
(قَ یَّ) (مص جع .) قیم بودن ، قائم بالذات بودن .
-
increate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افزایش می یابد، افریده نشده، ازلی، قائم بالذات، غیر مخلوق
-
ذاتاً
لغتنامه دهخدا
ذاتاً. [ تَن ْ ] (ع ق ) بالذّات . شخصاً. به تن خویش . بنفس خود. بخودی خود.
-
واجب الذات
لغتنامه دهخدا
واجب الذات . [ ج ِ بُذْ ذا ] (ع ص مرکب ) کسی که وجودش محتاج به غیر نباشد. واجب بالذات . واجب لذاته . واجب الوجود. رجوع به واجب لذاته و واجب بالذات و واجب الوجود شود.
-
قائم بالنفس
لغتنامه دهخدا
قائم بالنفس . [ ءِ م ِ بِن ْ ن َ ] (ع ص مرکب ) قائم بذات . رجوع به قائم بالذّات و قائم بنفس شود.
-
قیومی
لغتنامه دهخدا
قیومی . [ ق َی ْ یو ] (حامص ) قیوم بودن . قائم بالذات بودن . پایندگی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
واجب لغیره
لغتنامه دهخدا
واجب لغیره . [ ج ِ ب ِ ل ِ غ َ رِه ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در برابر واجب لذاته و واجب بالذات است یعنی موجودی که وجودش قائم به غیر باشد. هرگاه وجودلذاته باشد واجب لذاته خوانده میشود و اگر لغیره باشد واجب لغیره نام دارد. (از تعریفات جرجانی ). و رجوع ...
-
متحیز
لغتنامه دهخدا
متحیز. [ م ُ ت َ ح َی ْ ی ِ ] (ع ص ) جمع شده و مجتمع گشته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || کسی که در مکانی محصور باشد. (از اقرب الموارد).- متحیز کردن ؛ محصور کردن : ... با آن یار کنند تا آن را متحیز کند و بر یک جای بدارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ،...