کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالا بردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بالا بردن
مترادف و متضاد
۱. افزایش دادن، افزودن، اضافه کردن، زیاد کردن ≠ کاهشدادن، پایین آوردن
۲. بالا رفتن
۳. ترقی دادن، رفعت بخشیدن
۴. بزرگ کردن، بزرگ جلوهدادن
دیکشنری
boost, heighten, hike, lift, raise, up , uprear, wind
-
جستوجوی دقیق
-
بالا بردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. افزایش دادن، افزودن، اضافه کردن، زیاد کردن ≠ کاهشدادن، پایین آوردن ۲. بالا رفتن ۳. ترقی دادن، رفعت بخشیدن ۴. بزرگ کردن، بزرگ جلوهدادن
-
بالا بردن
لغتنامه دهخدا
بالا بردن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) بربردن . راندن از پائین بجایگاه برین . حمل کردن از زیر به زبر. متصاعد ساختن . برتر قرار دادن .- بالا بردن ساختمان ؛ برآوردن آن . بمرحله ٔ پوشش رساندن بنا. || افزودن . برکشیدن . علو بخشیدن . متعالی ساختن .- بالا بردن...
-
بالا بردن
دیکشنری فارسی به عربی
ارتفاع , ارفع , انتش , تحسين , توج , حسن , حصان , دفع , رافعة , صعد , صعد الموقف , ضخم
-
واژههای مشابه
-
بالا بالا
لغتنامه دهخدا
بالا بالا. (ق مرکب ) بسیار بالا. در تداول عام ، بالاترین قسمت از صدر مجلس : فلان بالابالاها می نشیند؛صدر مجلس می گزیند. || طبقات برتر. خواص . مقابل زیردستان و فرودستان . || بی اطلاع و بی توسط دیگری . گویند: فلان بالابالا کار خود را انجام داد، یعنی بد...
-
بالا رفتن ، بالا کشیدن
لهجه و گویش تهرانی
پول و ثروت کسی را تصاحب نمودن
-
بالا رفتن،بالا انداختن
لهجه و گویش تهرانی
خوردن ،نوشیدن
-
عالم بالا
لغتنامه دهخدا
عالم بالا. [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یوسف وند بخش سلسله شهرستان خرم آباد. واقع در 22 هزارگزی باختری الشتر و هفت هزارگزی باختر. ناحیه ای است واقع در جلگه ٔسردسیر و مالاریائی . 180 تن سکنه دارد. از سراب و رمزیار مشروب میشود. محصولاتش غلات ، حبوب...
-
عالم بالا
لغتنامه دهخدا
عالم بالا. [ ل َ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آسمان . (ناظم الاطباء).
-
عیلکی بالا
لغتنامه دهخدا
عیلکی بالا. [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند با 293 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کالیاب بالا
لغتنامه دهخدا
کالیاب بالا. [ کال ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سماق ، بخش چگنی شهرستان خرم آباد که در 21هزارگزی باختر سراب دوره و 3 هزارگزی جنوبی اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت واقع است . تپه ای و ماهور و معتدل است و 180 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین میشود. محصول...
-
کمانه بالا
لغتنامه دهخدا
کمانه بالا. [ ک َ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاکاوند است که در بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع است و 360 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کمرزرد بالا
لغتنامه دهخدا
کمرزرد بالا. [ ک َ م َ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان است و در شهرستان مشهد واقع است و 181 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کمره بالا
لغتنامه دهخدا
کمره بالا. [ ک َ م َ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دره صیدی است که در بخش اشترینان شهرستان بروجرد واقع است و 618 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کلخوران بالا
لغتنامه دهخدا
کلخوران بالا. [ ک َ ] (اِخ ) یا کلخواران علیا، دهی از دهستان کلخوران است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع و مرکز دهستان است و 415 تن سکنه دارد. مدفن شیخ جبرئیل پدر شیخ صفی الدین اردبیلی در همین جاست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).