کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالاسر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بالاسر
لغتنامه دهخدا
بالاسر. [ س َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) برتر یا دورتراز آن جانب که سر قرار دارد (در قبر). مقابل پائین پا: او را بالاسر فلان دفن کردم . || (در حالت اضافی ) روی سر. فراز سر. || بر بالین .
-
واژههای مشابه
-
overhead shot
نمای بالاسر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نمایی که در آن دوربین مستقیماً و از بالای سر موضوع به آن نگاه میکند
-
catenary 2
سیم بالاسر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بافه/ کابل یا شاخهای در بالای وسیلۀ نقلیۀ ریلی برای تأمین نیروی برق آن
-
آقا بالاسر
لهجه و گویش تهرانی
سرپرست بدون استطاعت که فقط دستور می دهد،سرپرست
-
جستوجو در متن
-
بالاسری
لغتنامه دهخدا
بالاسری . [ س َ ] (ص نسبی ) منسوب به بالاسر.
-
pantograph
شاخک برقرسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] وسیلۀ انتقال برق از سیم بالاسر به وسایل کشندۀ واگن یا لوکوموتیو متـ . برقرسان
-
bridge strike
سانحۀ پل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] برخورد یک وسیلۀ نقلیۀ جادهای با سازۀ بالاسر آن که پلی ریلی است که در نتیجۀ آن مسیر قطار تا انجام بازدید کارشناس مسدود یا دستکم سبب تأخیر در حرکت قطار میشود
-
قمی
لغتنامه دهخدا
قمی . [ ق ُ ] (اِخ ) محمدعلی بن محمد جعفر قمی حائری صفایی . از علمای بزرگ عصر حاضر. مقدمات و سطوح فقه و اصول را در قم و طهران فرا گرفت ، سپس به نجف به درس آخوند خراسانی و میرزای شیرازی (میرزا محدتقی ) رفت ، آنگاه به قم بازگشت و به تدریس و تعلیم پرداخ...