کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بالاخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بالاخانه
/bālāxāne/
معنی
۱. خانهای که بالای خانۀ دیگر ساخته میشود.
۲. اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
gallery, loft, upstairs
-
جستوجوی دقیق
-
بالاخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bālāxāne ۱. خانهای که بالای خانۀ دیگر ساخته میشود.۲. اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده.
-
بالاخانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) ساختمان کوچک با یک یا چند اتاق در قسمت فوقانی خانه و مستقل از آن . ؛ ~ را اجاره دادن کنایه از: عقل سالم نداشتن ، سخنان پریشان و نامربوط گفتن .
-
بالاخانه
لغتنامه دهخدا
بالاخانه . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل که در 8 هزارگزی باختری بنجار و 3 هزارگزی راه فرعی ادیمی به زابل در جلگه واقع است . ناحیه ایست دارای آب و هوای گرم معتدل و 1133تن سکنه . آب آنجا از رودخانه ٔ هیرمند تأمین میشود. محصول عمده ...
-
بالاخانه
لغتنامه دهخدا
بالاخانه . [ ن َ ] (اِخ ) نام قریه ای به باکو دارای معادن نفت بسیار. (یادداشت مؤلف ).
-
بالاخانه
لغتنامه دهخدا
بالاخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) اطاقی در طبقه ٔ دوم عمارت دوطبقه . اطاقی که بر پشت بام سازند. (از آنندراج ).اطاقی که فوق اطاق دیگر ساخته شده باشد. (فرهنگ نظام ). منظر. عمارت فوقانی . (ناظم الاطباء). خانه ٔ طبقه ٔدوم . (لغت محلی شوشتر). خانه روی خ...
-
بالاخانه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: yort طاری: kibâlâyi طامه ای: bâlâxuna طرقی: bâlâxâna کشه ای: bâlâxâna نطنزی: bâlâxuna
-
واژههای مشابه
-
بالاخانه سر
لغتنامه دهخدا
بالاخانه سر. [ ن ِ س َ ] (اِخ ) از دهات حدود بارفروش . رابینو گوید: دهات ذیل در بارفروش یا حدود مجاور آن در مشهدسر یا فرح آباد واقعاند؛ احمد کلا، اندور، ارچی ، ارزلو حاجی کلا، اسیرکلا، آره ، ازربنده ، عزیزکلا، باغشت ، بالاخانه سر، بلف کلا.(مازندران و...
-
جستوجو در متن
-
تابوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tābuk بالاخانۀ کوچک.
-
ستاوند
واژگان مترادف و متضاد
ایوان، بالاخانه، رواق، صفحه
-
غرفه
واژگان مترادف و متضاد
اطاق، اطاقک، بالاخانه، حجره
-
برواره
فرهنگ فارسی معین
(بَ رِ) ( اِ.) بالاخانه .
-
ورواره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹وروار، فروار، فرواره› [قدیمی] varvāre بالاخانه؛ غرفه؛ خانۀ تابستانی.
-
بالاخونه
لهجه و گویش بختیاری
bâlâ-xuna بالاخانه، اتاق فوقانى.