کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باقی دار
لغتنامه دهخدا
باقی دار. (نف مرکب ) نگهدارنده ٔ باقی . نگهدارنده ٔ مانده ٔچیزی . || که بر عهده ٔ او از حساب چیزی بود. که تسویه ٔ حساب نکرده باشد. که در آنچه بر عهده دارد مقداری بدهکار باشد. که از حاصل عملی مالی بر ذمه دارد. آنکه حساب خود را کاملاً تصفیه و بدهی خود ...
-
باقی ماندگی
لغتنامه دهخدا
باقی ماندگی . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی باقیمانده . دوام . ثبوت . || دائمی و همیشگی . (ناظم الاطباء). || برجای ماندگی . || عقب ماندگی . (ناظم الاطباء).
-
باقی مانده
لغتنامه دهخدا
باقی مانده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) تتمه . بازمانده . (ناظم الاطباء). نثیلة. (منتهی الارب ). پس مانده . (آنندراج ).مانده . (لغات فرهنگستان ). حاصل . (دهار): ذمامة، عقبة؛ باقیمانده ٔ چیزی . عنشوش ؛ باقیمانده از مال . عبقول ، عبقولة؛ باقیما...
-
باقی ماننده
لغتنامه دهخدا
باقی ماننده . [ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) که برجای ماند. بازماننده . بازمان . (لغات مصوبه ٔ فرهنگستان ).
-
بی باقی
لغتنامه دهخدا
بی باقی . (ص مرکب ) بدون باقی . تمام و کمال . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).- بی باقی شدن ؛ کامل شدن . (ناظم الاطباء).
-
باقی مانده
دیکشنری فارسی به عربی
بقية , حطام , فائض , موجود
-
باقی نگهداشتن
دیکشنری فارسی به عربی
مربي
-
باقی کار
دیکشنری فارسی به عربی
وراء
-
باقی بودن
دیکشنری فارسی به عربی
ابق
-
باقی گذاردن
دیکشنری فارسی به عربی
اجازة , ختم
-
باقی دار
دیکشنری فارسی به عربی
لفترة قصيرة , وراء
-
باقى مَنَّه
لهجه و گویش بختیاری
bâqi-manna باقى مانده.
-
خُونَه باقى
لهجه و گویش بختیاری
xuna-bâqi خانه باغى، اتاقکى از گل و تیر چوبى که تازمانجمعآورىمیوههامورداستفادهاست.
-
باقی مانده
واژهنامه آزاد
مقداری که از عملی بر جای می ماند.
-
سرزمین باقی
واژهنامه آزاد
مقصود دنیای بعد از مرگ است.