کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باقیمانده باقیمانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
byganging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باقیمانده
-
resever
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باقیمانده
-
bonked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باقیمانده
-
crookbacked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کراک باقیمانده
-
مابقی
واژگان مترادف و متضاد
بازمانده، باقیمانده، بقیه، پسمانده
-
مابهالتفاوت
واژگان مترادف و متضاد
الباقی، باقی، باقیمانده، بقیه
-
الباقی
واژگان مترادف و متضاد
باقیمانده، تتمه، مانده
-
ثفل
واژگان مترادف و متضاد
باقیمانده، تفاله، درد
-
ته تو
لهجه و گویش تهرانی
باقیمانده، ته مانده
-
خاک و خاکستر
فرهنگ گنجواژه
خاک، باقیمانده سوخت.
-
تَه
لهجه و گویش تهرانی
باقیمانده خامه شیر، ته دیگ
-
باقی مانده
لغتنامه دهخدا
باقی مانده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) تتمه . بازمانده . (ناظم الاطباء). نثیلة. (منتهی الارب ). پس مانده . (آنندراج ).مانده . (لغات فرهنگستان ). حاصل . (دهار): ذمامة، عقبة؛ باقیمانده ٔ چیزی . عنشوش ؛ باقیمانده از مال . عبقول ، عبقولة؛ باقیما...
-
شباعة
لغتنامه دهخدا
شباعة. [ ش ُ ع َ ] (ع اِ) باقیمانده بعد سیری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). باقیمانده از طعام و شراب پس از سیری . (ناظم الاطباء).
-
اماکید
لغتنامه دهخدا
اماکید. [ اَ ] (ع اِ) باقیمانده های خونبها. (منتهی الارب ). باقیمانده های دیه ها. گویا ج ِ اُمکود باشد. (از اقرب الموارد).
-
سِلف
لهجه و گویش تهرانی
تفاله و باقیمانده صاف کرده و جوشانده چیزی است.