کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باقیمانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باقیمانده
برابر فارسی
مانده
دیکشنری
hangover, remnant, residual, surplus, oddment, remainder, residuary, residue, rest, vestige, difference, relict
-
جستوجوی دقیق
-
باقیمانده
فرهنگ واژههای سره
مانده
-
باقیمانده
دیکشنری فارسی به عربی
استراحة , بقية
-
واژههای مشابه
-
باقیمانده، باقیمانده
واژگان مترادف و متضاد
الباقی، بازمانده، باقی، به جای مانده، بقایا، بقیه، پسمانده، تتمه، مابقی، مازاد، مانده
-
واژههای همآوا
-
باقی مانده
فرهنگ واژههای سره
بازمانده
-
باقی مانده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bāqimānde بهجا مانده؛ بازمانده.
-
باقی مانده
لغتنامه دهخدا
باقی مانده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) تتمه . بازمانده . (ناظم الاطباء). نثیلة. (منتهی الارب ). پس مانده . (آنندراج ).مانده . (لغات فرهنگستان ). حاصل . (دهار): ذمامة، عقبة؛ باقیمانده ٔ چیزی . عنشوش ؛ باقیمانده از مال . عبقول ، عبقولة؛ باقیما...
-
باقی مانده
واژهنامه آزاد
مقداری که از عملی بر جای می ماند.
-
جستوجو در متن
-
byganging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باقیمانده
-
resever
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باقیمانده
-
bonked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باقیمانده
-
crookbacked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کراک باقیمانده
-
مابقی
واژگان مترادف و متضاد
بازمانده، باقیمانده، بقیه، پسمانده