کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باقیماندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باقیماندن
دیکشنری فارسی به عربی
ابق
-
واژههای همآوا
-
باقی ماندن
لغتنامه دهخدا
باقی ماندن . [ دَ ] (مص مرکب ) بجای ماندن . بازماندن : آنجاکه یک مصلحت خداوند سلطان باشد در آن بندگان دولت را هیچ چیز باقی نماند. (تاریخ بیهقی ص 269 چ ادیب ).از جمالش ذره ای باقی نماندآن قدح بشکست و آن ساقی نماند. عطار.چراغ را که چراغی از او فراگیرند...
-
جستوجو در متن
-
واماند
لغتنامه دهخدا
واماند. (اِمص مرکب ) بقا. قیام . || (مص مرکب مرخم ) باقیماندن . (غیاث اللغات از شرح اسکندرنامه ) (آنندراج ).
-
ابق
دیکشنری عربی به فارسی
در انتظار ماندن , درجايي باقي ماندن , بکاري ادامه دادن , تحمل کردن , بخود هموارکردن , نگهداشتن , برقرار داشتن , ماندن , باقيماندن , زنده ماندن , باقي بودن , بيشتر زنده بودن از , گذراندن , سپري کردن , طي کردن برزيستن
-
گره شدن
لغتنامه دهخدا
گره شدن . [ گ ِ رِه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عقده ایجاد شدن : طوفان گره شده ست مرا در دل تنورتا مهر شرم بر لب اظهار ما زده ست . صائب (از آنندراج ).- گره شدن عمر ؛ کوتاه شدن آن : به من هم چون خضر دادند عمر جاودان اماگره شد رشته ٔ عمرم ز بس بر خویش پیچیدم...
-
خشک شدن
لغتنامه دهخدا
خشک شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقابل تر شدن ،رطوبت چیزی از بین رفتن . نم چیزی گرفته شدن . بدون رطوبت شدن . جَفاف . یبس . جفوف . (تاج المصادر بیهقی ).- خشک شدن آب چاه ؛ بپایان رسیدن آب آن . لطع. (منتهی الارب ).- خشک شدن آب دهن ؛ بدون آب شدن دها...