کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باقی
/bāqi/
معنی
۱. پایدار؛ پاینده؛ جاوید.
۲. بازمانده؛ بهجامانده.
۳. (اسم) [قدیمی] باقیماندۀ خراج یا مالیات که بر عهدۀ کسی است.
۴. (اسم، صفت) از نامها و صفات خداوند.
〈 باقی داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی]
۱. چیزی کسر داشتن و بدهکار بودن.
۲. ثابت و برقرار داشتن؛ پایدار داشتن
〈 باقی گذاشتن: (مصدر متعدی)
۱. بهجا گذاشتن.
۲. برقرار و پایدار گذاشتن.
〈 باقی ماندن: (مصدر لازم)
۱. بهجا ماندن؛ بازماندن.
۲. پایدار ماندن؛ برقرار ماندن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. باقیمانده، بازمانده، مانده، موجود
۲. بقیه، تتمه، مابهالتفاوت
۳. ابدی، پایا، پایدار، پاینده، دایم، مانا، نامیرا ≠ فانی
۴. حی، زنده ≠ مرده، میت
۵. برقرار، مستدام همیشگی ≠ فانی
۶. دیگر، سایر
برابر فارسی
بازمانده، مانده
فعل
بن گذشته: باقی گذارد
بن حال: باقی گذار
دیکشنری
existent, extant, rest, survivor
-
جستوجوی دقیق
-
باقی
واژگان مترادف و متضاد
۱. باقیمانده، بازمانده، مانده، موجود ۲. بقیه، تتمه، مابهالتفاوت ۳. ابدی، پایا، پایدار، پاینده، دایم، مانا، نامیرا ≠ فانی ۴. حی، زنده ≠ مرده، میت ۵. برقرار، مستدام همیشگی ≠ فانی ۶. دیگر، سایر
-
باقی
فرهنگ واژههای سره
بازمانده، مانده
-
باقی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] bāqi ۱. پایدار؛ پاینده؛ جاوید.۲. بازمانده؛ بهجامانده.۳. (اسم) [قدیمی] باقیماندۀ خراج یا مالیات که بر عهدۀ کسی است.۴. (اسم، صفت) از نامها و صفات خداوند.〈 باقی داشتن: (مصدر متعدی) [قدیمی]۱. چیزی کسر داشتن و بدهکار بودن.۲. ثابت و بر...
-
باقی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) پاینده ، جاوید.
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (... چلبی ) از شعرای روم (عثمانی ). در تذکرة الخواص آمده است : بعد از نجاتی که ملک الشعرای روم است وی را مسلم دارند.در شهر حلب بشرف ملاقاتش نایل شدم . اکثر با حقیر شوخیهائی میکرد. خواجه زاده ای داشت بنام یوسف چلبی که حقیقةً یوسف ثانی بو...
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (... دماوندی ) از شعرای ایران و اهل دماوند بوده است . از اوست :نخست آن سنگدل با بی دلان آمیختن گیردچو وصلت درمیان پیدا شود خون ریختن گیرد.(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1204).
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (... کاشانی ) اصلش از مردم کاشان بود. دیوانش ملاحظه شده . بسعی بسیار این بیت از دیوانش استخراج گردید:باقی چمنی نیست چو گلزار محبت خاری که از آن گل بتوان چید ندارد.(آتشکده ٔ آذرص 241).
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (... ماوراءالنهر) از شعرای پارسی زبان اهل ماوراءالنهر بوده . از اوست :چنان کز دل شدم باقی اسیر عشق دلجوئی نه دل دارم ، بلائی بهر جان خویشتن دارم .(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1204).
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (... نهاوندی ) شاعری بوده است از مردم نهاوند. وی در هندوستان در خدمت خان خانان بوده و در شرح حال این خان و اجدادش کتابی بعنوان آثار رحیمی نوشته است .این شاعر بسال 1033 هَ . ق . حیات داشته . از اوست :ماو بلبل عرض چاک سینه میکردیم دوش ناز...
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (...بلخی ) از شعرای پارسی زبان بلخ بوده است . از اوست :چو او را تکیه بردیوار دیدم مردم از حسرت که این فرسوده قالب خشت آن دیوار بایستی .(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1204).
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (...هروی ) از شعرای ایرانی و اهل هرات بوده . از اوست :او سخن از کشتن من میکندمن بهمین خوش که سخن میکند.(از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1204).
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (سیدباقی بن عطوة الحسینی العلوی ) صاحب کشف الغمة روایت کند که : حکایت کرد بمن سیدباقی بن عطوة العلوی الحسینی ، که پدرم عطوة در یکی از اعضای خود مرضی داشت و او بر مذهب زیدیه بود و میگفت که من تصدیق اقوال شما نمی نمایم تا وقتی که بیاید صا...
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (عبدالباقی ) از شعرای عصر زندیه و صفویه . اسمش میرزا عبدالباقی و بنی عم میرزا عبدالوهاب نشاط اصفهانی بود و بحسب وراثت کلانتری اصفهان را می نموده ،چندی بوزارت کرمانشاهان و لرستان و عربستان (خوزستان ) پرداخته است . (مجمع الفصحاء ج 2 ص 82)...
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (عبدالباقی ) شاعری بوده است ایرانی و خوش طبع، از اولاد شاه نعمت اﷲ ولی واز مقربین شاه اسماعیل صفوی و در اواخر قرن دهم هجری در جنگهای مابین ایران و عثمانی مقتول شد. (ریحانةالادب ج 1 ص 137). اسمش میرعبدالباقی بود،... ممدوح ملاامیدی طهرانی...
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (محمودافندی ) از شعرای بزرگ عثمانی است . او بسال 933 هَ . ق . در استانبول تولد یافت ، فرزند مؤذن جامع سلطان محمد فاتح بود و به چراغ باشی گری رسید، پس از تحصیل به مدرسی سلیمانیه نایل گشت و سلطان سلیمان قانونی و سلطان سلیم به او توجه داش...