کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باقر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باقری
لغتنامه دهخدا
باقری . [ ق ِ ] (ص نسبی ) منسوب به باقر.
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) رجوع به محمد باقر (امیر...) ارغون شود.
-
بلا کردن
لغتنامه دهخدا
بلا کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کار عجیب بظهور آوردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : نه مجنون داشت این همت نه فرهادتکلف بر طرف باقر بلا کرد.باقر کاشی (از آنندراج ).
-
غفیلة
لغتنامه دهخدا
غفیلة. [ غ ُ ف َ ل َ ] (اِخ ) (ابو...) کوفی شیعی .او از امام باقر (ع ) روایت کند. (از تاج العروس ).
-
قر
لغتنامه دهخدا
قر. [ ق ِ ] (اِخ ) در کتب رجال شیعه رمز است اصحاب باقر علیه السلام را.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن باقر ایجی اصفهانی شیعی (علی اکبر...). رجوع به علی اکبر ایجی شود.
-
حبابة
لغتنامه دهخدا
حبابة. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از اصحاب حضرت باقر (ع ) که از برکت دست او علیه السلام علت برص وی زائل شده است .
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن علی بن حسین . در کتاب کافی باب اشارت بر امامت ابوجعفر باقر (ع ) روایتی از ابراهیم بن ابوالبلاد از صاحب ترجمه از ابوجعفر باقر (ع )نقل شده است . رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 144 شود.
-
لیث
فرهنگ نامها
(تلفظ: lais) (عربی) شیر ، اسد ؛ (به مجاز) دلیر و شجاع ؛ (در اعلام) نام یکی از یاران امام باقر (ع) و امام صادق (ع) که کنیه او ابوبصیر بوده است.
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن سهل . وی از جانب امام باقر (ع ) متولی اوقاف قم بود. رجوع به تنقیح المقال ج 2 ص 94 شود.
-
آگاه
لغتنامه دهخدا
آگاه . (اِخ ) تخلص مولوی محمد باقر، از شعرای پارسی سرای هند. (1158-1220 هَ .ق .). || تخلص اردشیرمیرزا پسر عباس میرزا.
-
دشت افروز
لغتنامه دهخدا
دشت افروز. [ دَ ت ِ اَ ] (اِخ ) نام سیرگاهی است . (آنندراج ) : دشت افروز از نظر کی میرودجلوه گاه گلعذاران یاد باد.باقر کاشی (از آنندراج ).
-
رزیق
لغتنامه دهخدا
رزیق . [ رُ زَ ] (اِخ ) ابوهبة. از راویان است و از ابوجعفر باقر روایت دارد. رجوع به منتهی الارب و تاج العروس ذیل ماده ٔ «رزق » شود.
-
شاه باقرکاشی
لغتنامه دهخدا
شاه باقرکاشی . [ ق ِ رِ ] (اِخ ) شاعر. حاج شاه باقر «پشت مشهدی » کاشانی و در کاشان کارخانه ٔ نساجی داشته است . (الذریعة ج 9 ص 122).
-
محمدباقر
لغتنامه دهخدا
محمدباقر. [ م ُ ح َم ْ م َ ق ِ ] (اِخ ) حاج سیدمحمد باقر شفتی ، معروف به حجةالاسلام . رجوع به حجة الاسلام شفتی شود.