کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بافی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بافی
لغتنامه دهخدا
بافی . (اِخ ) دهی است از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت که در 211 هزارگزی جنوب کهنوج و 5 هزارگزی شمال خاوری راه مالرو انگهران به میناب واقع است و 40 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
بافی
لغتنامه دهخدا
بافی . (اِخ ) عبداﷲبن محمدبن عیسی ، مکنی به ابومحمدبن الاسلمی ، معروف به ابن الاسلمیه . فقیه و ادیب و از اهل آندلس و از شهر الفرج معروف به وادی الحجاره بود، کتبی دارد، از آنجمله : تفقیه الطالبین ، والارشاد در اشربه و احکام آن . (از الاعلام زرکلی ج 4ص...
-
بافی
لغتنامه دهخدا
بافی . (حامص ) مخفف بافیدن صورت دیگر از بافتن . در ترکیبات چون : گیس بافی ، گیسوبافی . و نیز رجوع بشواهد بعد شود. || (اِ) بمعنی محل بافتن چون پارچه بافی . اما در هر دو معنی جز در ترکیب بکار نرودو جداگانه مورد استعمال ندارد. در ترکیبات افاده ٔ دو معنی...
-
بافی
لغتنامه دهخدا
بافی . (ص نسبی )منسوب به باف از قرای خوارزم . (از معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
گلیم بافی
لغتنامه دهخدا
گلیم بافی . [ گ ِ ] (حامص مرکب ) عمل بافتن گلیم . عمل گلیم باف . || (اِ) محل گلیم بافی . دکان گلیم بافی .
-
کیسه بافی
لغتنامه دهخدا
کیسه بافی . [ س َ / س ِ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل کیسه باف . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِمرکب ) محل بافتن کیسه . جایی که در آن کیسه بافند.
-
گونی بافی
لغتنامه دهخدا
گونی بافی . (اِخ ) (کارخانه ٔ...) کارخانه ٔ گونی بافی واقع در ایستگاه میان شاهی و ساری ، خطشمال ، 4هزارگزی شاهی ، 338هزارگزی تهران . (مؤلف ).
-
گونی بافی
لغتنامه دهخدا
گونی بافی . (حامص مرکب ) عمل بافنده ٔ گونی . کار گونی باف . || (اِ مرکب ) محل بافتن گونی یا کارخانه ٔ گونی بافی .
-
کافی بافی
لغتنامه دهخدا
کافی بافی . (اِخ ) دهی است از روستاهای چهاردانگه هزار جریب بمازندران . (مازندران و استرآباد رابینو ص 165).
-
کرباس بافی
لغتنامه دهخدا
کرباس بافی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل کرباس باف . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) محل و دکان کرباس باف . (فرهنگ فارسی معین ). جای بافتن کرباس .
-
نخ بافی
لغتنامه دهخدا
نخ بافی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل نخ باف . رجوع به نخ باف شود.
-
فرضیه بافی
فرهنگ واژههای سره
گزاره پرداز
-
غلمبه بافی
لغتنامه دهخدا
غلمبه بافی . [غ ُ ل ُ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) عبارت مشکل ادا کردن یا استعمال الفاظ و ترکیبات دشوار برای اظهار فضل . (از فرهنگ نظام ). غلنبه بافی . رجوع به غلنبه بافی شود.
-
غلنبه بافی
لغتنامه دهخدا
غلنبه بافی . [ غ ُ لُم ْ ب َ / ب ِ ] (حامص مرکب ) عمل غلنبه باف . غلنبه گویی . غلمبه بافی . رجوع به غلنبه شود.