کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بافو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بافو
لغتنامه دهخدا
بافو. (اِخ ) نام مادر سلطان محمد سوم و زن سلطان مراد ثالث پادشاه عثمانی و معروف به صفیه (در اعلام النساء: طاهره ) است . وی دختر یکی از حکام ونیزی کورفو و بس زیبا بود و در حدود 1560 م . بدنیا آمد و در جوانی بوسیله ٔ دریانوردان ترک ربوده شد و به حرم سل...
-
جستوجو در متن
-
پافوس
لغتنامه دهخدا
پافوس . (اِخ ) محلی به جزیره ٔ قبرس که اکنون بافو گویند. (قاموس مقدس ). رجوع به پافس شود.
-
پلیسن
لغتنامه دهخدا
پلیسن . [ پ ِ س ُ ] (اِخ ) پُل . ادیب معاصر لوئی چهاردهم متولد در بزیه . در 1626م . نظر برابطه ٔ بافو که پس از آنکه وی مورد خشم شاه گردید، پلیسن در دفاع از او یادداشت های فصیح و حاکی از جرأت و جسارت نگاشت و مدت پنج سال درزندان باستیل بسر برد ولی در ...