کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باغ شهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
یکه باغ
لغتنامه دهخدا
یکه باغ . [ ی ِک ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان راه جرد بخش دستجرد شهرستان قم ، واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری دستجرد و 3هزارگزی راه آهن ، با 553 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن ماشین رو است . مزرعه ٔ کوچکی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
یلی باغ
لغتنامه دهخدا
یلی باغ . [ ی ِل ْ لی ] (اِخ ) دهی است از دهستان آجرلوی بخش مرکزی شهرستان مراغه ، واقع در 54هزارگزی جنوب خاوری مراغه ، با 154 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
باغ بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] bāqbin بینندۀ باغ؛ آنکه به تماشای باغ برود: ◻︎ باغبین را چه غم که شاخ شکست / باغبان راست غصهای گر هست (اوحدی: ۵۴۳).
-
باغ پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] bāqpirā بوستانپیرا؛ باغبان؛ آنکه گلها و درختان باغ را پیراید.
-
باغ خدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāqxodā صاحب باغ.
-
کوچه باغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kučebāq کوچهای که به باغ راه داشته باشد یا از کنار باغی بگذرد.
-
garden tourism
باغگَردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی موضوعگردی که در آن گردشگران از باغهای گیاهشناسی و مکانهایی که ازنظر تاریخ باغبانی دارای اهمیت ویژهای هستند، بازدید میکنند
-
باغ سیاوشان
فرهنگ فارسی معین
(غِ وَ) (اِمر.) نوایی در موسیقی قدیم .
-
باغ شهریار
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ شَ) (اِمر.) نوایی در موسیقی قدیم .
-
باغ شیرین
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ) (اِمر.) یکی از الحان باربدی .
-
کوچه باغ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) کوچه ای که راهی به باغ داشته باشد یا از کنار باغ بگذرد.
-
تازه باغ
لغتنامه دهخدا
تازه باغ . [ زَ / زِ ](اِ مرکب ) باغ خوش و خرم . باغ باطراوت : فروزنده در صحن آن تازه باغ ز می شبچراغی بشب چون چراغ . نظامی .رجوع به تازه شود.
-
دره باغ
لغتنامه دهخدا
دره باغ . [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 26هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 10هزارگزی خاور راه شوسه ٔ شاه زند به ازنا. آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
دره باغ
لغتنامه دهخدا
دره باغ . [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسن آباد بخش حومه ٔ شهرستان سنندج واقع در 28هزارگزی جنوب خاوری سنندج . و سه هزارگزی باختر سمنان ، با 150 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
دره باغ
لغتنامه دهخدا
دره باغ . [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 82هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 20هزارگزی جنوب راه شوسه ازنابه دورود، با 144 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...