کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باغبانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باغبانی
/bāqbāni/
معنی
شغل و عمل باغبان؛ نگهبانی باغ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. گلکاری، گلپروری
۲. بستانی، بستانپیرایی
۳. چمنپیرایی، باغداری
فعل
بن گذشته: باغبانی کرد
بن حال: باغبانی کن
دیکشنری
horticulture
-
جستوجوی دقیق
-
باغبانی
واژگان مترادف و متضاد
۱. گلکاری، گلپروری ۲. بستانی، بستانپیرایی ۳. چمنپیرایی، باغداری
-
باغبانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bāqbāni شغل و عمل باغبان؛ نگهبانی باغ.
-
باغبانی
لغتنامه دهخدا
باغبانی . [ غ ْ / غ ِ ] (حامص ) عمل باغبان . نِطارة. (منتهی الارب ). محافظت و نگهبانی باغ . پرستاری باغ . (ناظم الاطباء). باغ پیرائی . بستان بانی : همی تا کند بلبل اندر بهاران بباغ اندرون روز و شب باغبانی . فرخی .نهالی که باغش دل تست وز ایزدبر او مر ...
-
باغبانی
دیکشنری فارسی به عربی
صمة
-
واژههای مشابه
-
قیچی باغبانی
لغتنامه دهخدا
قیچی باغبانی . [ ق َ /ق ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی قیچی برای گرفتن سرهای شاخه های درخت .
-
باغبانی کردن
لغتنامه دهخدا
باغبانی کردن . [ غ ْ / غ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرستاری از باغ . بستان بانی . باغ پیرایی کردن .
-
باغبانی نمودن
لغتنامه دهخدا
باغبانی نمودن . [ غ ْ / غ ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) پرستاری کردن ازباغ . (ناظم الاطباء). و رجوع به باغبانی کردن شود.
-
باغبانی علمی
دیکشنری فارسی به عربی
بستنة
-
باغبانی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حديقة , زوج
-
قیچی باغبانی
دیکشنری فارسی به عربی
مقص
-
جستوجو در متن
-
gardened
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باغبانی، درخت کاری کردن، باغبانی کردن
-
horticultural
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باغبانی، وابسته به گلبرزی، وابسته به باغبانی وگل کاری
-
gardenize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باغبانی